جامعه شناسی
منیژه پورنعمت رودسری؛ مهتا بذرافکن؛ علی روحانی
چکیده
ادبیات فارسی افزون بر زیبایی، فصاحت، و بلاغت، منبع مهم اطلاعاتیای برای درک سیر تحول فرهنگی و ساختارهای اجتماعی است. ادبیات شفاهی شاخهای از ادبیات است که کارکردهای مهمی در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی دارد. لالاییها نیز درواقع بخش مهمی از همین ادبیات شفاهیاند. مطالعۀ اجتماعی لالاییها از چند جهت اهمیت دارد؛ از یکسو وسیلهای برای ...
بیشتر
ادبیات فارسی افزون بر زیبایی، فصاحت، و بلاغت، منبع مهم اطلاعاتیای برای درک سیر تحول فرهنگی و ساختارهای اجتماعی است. ادبیات شفاهی شاخهای از ادبیات است که کارکردهای مهمی در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی دارد. لالاییها نیز درواقع بخش مهمی از همین ادبیات شفاهیاند. مطالعۀ اجتماعی لالاییها از چند جهت اهمیت دارد؛ از یکسو وسیلهای برای شناسایی فرهنگ و شناخت متقابل فرهنگهای دیگر محسوب میشود و از سویی دیگر موجب شناخت موضوع «مادریکردن» میشود. در این میان مادریکردن علاوه بر اینکه یک مسئلۀ روانشناسانه است، رویکردی جامعهشناسانه را نیز دربر میگیرد و در چرخۀ تغییرات اجتماعی قرار دارد و مملو از نمودهای فرهنگی و اجتماعی است. برای بررسی نظری این موضوع نظریۀ کنش متقابل نمادین و همچنین نظریۀ ننسی چودرو در حوزة مادریکردن استفاده شد. سپس با استفاده از رویکرد کیفی، با شیوۀ بازنمایی اجتماعی متن لالاییهای استان بوشهر بررسی شدند. نتایج بازنمایی این لالاییها نشاندهندة این واقعیت بودند که علاوه بر حس مادرانه در لالاییها، این اشعار منعکسکنندة فرهنگ بومی و اوضاع اجتماعی و فرهنگی هم هستند. این سرودههای زنان همچنین مملو از انگارههای اجتماعی بوده است که دربارة زنان در جامعه و فرهنگ بومی وجود داشته و اصولاً درک زنان از موقعیتشان در این لالاییها منعکس شده است.