رقیه وهابی دریاکناری؛ مریم حسینی
چکیده
بهرام بیضایی به گذشتۀ پرافتخار ایران توجهی ویژه دارد. او یکی از مشخصههای عصر زرین، یعنی «مادرسالاری»، را برمیگزیند و آن را در بعضی از آثار نمایشیاش به تصویر میکشد. هدف پژوهش حاضر، مطرحکردنِ پیوند قهرمانان زن، با ایزدبانوانِ باستانی ایران در آثار بهرام بیضایی است و نیز بررسی و تحلیل این مؤلفه، روی چند اثر نمایشی وی. ...
بیشتر
بهرام بیضایی به گذشتۀ پرافتخار ایران توجهی ویژه دارد. او یکی از مشخصههای عصر زرین، یعنی «مادرسالاری»، را برمیگزیند و آن را در بعضی از آثار نمایشیاش به تصویر میکشد. هدف پژوهش حاضر، مطرحکردنِ پیوند قهرمانان زن، با ایزدبانوانِ باستانی ایران در آثار بهرام بیضایی است و نیز بررسی و تحلیل این مؤلفه، روی چند اثر نمایشی وی. آثاری که در این جستار بررسی میشوند، عبارتاند از: فیلمنامهها و نمایشنامههای ایستگاه سلجوق، پردهی نئی، پردهخانه، شب هزار و یکم(1)، شب هزار و یکم(3) و فتحنامۀ کلات. در این پژوهش، نخست به روش توصیفیـ تحلیلی، شیوههای روایی بیضایی در پیوند قهرمانان زن با ایزدبانوان مشخص و تبیین میشوند. سپس، آثار نمایشی وی با توجه به این مؤلفه، بررسی و تحلیل میشوند. برآیند مقاله حاکی از آن است که: بیضایی قهرمانان زنِ روایتهایش را با ایزدبانوانی که مظهرِ «مهر»، «زایش»، «عشق»، «شجاعت» و از همه مهمتر «خردمندی» هستند، پیوند میزند. با توجه به آثاری که تحلیل شد، مؤلفۀ «خردمندی» بیشترین حضور را در پرداختِ شخصیتهای زن این نویسنده دارد. برخلاف تصور رایج، ایزدبانوی خردمندی، که یکی از مصادیقش، ایزدبانویِ «چیستا» است، بیشتر مورد توجه بیضایی بوده تا ایزدبانویِ «آناهیتا».
ادبیات
رقیه وهابی دریاکناری؛ مریم حسینی
چکیده
کهننمونۀ «بیگانهـ دشمن» در تاریخ فرهنگی ایران بارها به صورتهای مختلف بروز یافته است و از نمونههای آن، دشمنی و بیگانگی تاتار و مغول را میتوان نام برد. وحشیگری و قساوت مغولان به مردمان ایرانزمین، تا آنجا بود که پس از حملۀ سهمگین و قتل و غارت ایشان، تا قرنها نمونهای برای هر نوع حمله و غارت بهشمار میرفتند ...
بیشتر
کهننمونۀ «بیگانهـ دشمن» در تاریخ فرهنگی ایران بارها به صورتهای مختلف بروز یافته است و از نمونههای آن، دشمنی و بیگانگی تاتار و مغول را میتوان نام برد. وحشیگری و قساوت مغولان به مردمان ایرانزمین، تا آنجا بود که پس از حملۀ سهمگین و قتل و غارت ایشان، تا قرنها نمونهای برای هر نوع حمله و غارت بهشمار میرفتند و کمکم از شکل تاریخی خارج و به شکلی اسطورهای در ادبیات و فرهنگ ما باقی ماندند. این مقاله به چگونگی شکلگیری اسطورۀ مغول در تاریخ فرهنگی ما و بهطور خاص، آثار بهرام بیضایی اشاره دارد. از مشخصههای اصلی روایتهای داستانی بیضایی، حضورِ فعال زنان در متن روایت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل مبارزۀ زنانِ «قهرمانـ عیار» در برابر اسطورۀ مغول، در روایتهای داستانیِ بهرام بیضایی است. نمایشنامه و فیلمنامههایی که در این پژوهش بررسی میشوند، عبارتاند از: فتحنامۀ کلات، قصههای میرکفنپوش، عیار تنها، عیارنامه و تاراجنامه. روش پژوهش، توصیفیـ تحلیلی است؛ بدین صورت که ابتدا شیوۀ بیضایی در استفاده از اسطورۀ مغول بیان میشود، سپس پنج اثر که در آن بهطور مشخص مبارزۀ زنان با مغول در محور روایت قرار میگیرد، تحلیل میشوند.