جامعه شناسی
زهرا مختاری؛ مسعود کیانپور؛ احسان آقابابایی
چکیده
وجود عشق بهمنزلۀ مبنایی برای ازدواج و انتخاب همسر در جامعۀ کنونی ایران اهمیت یافته است. از همینرو، این پژوهش با اتخاذ رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی به توصیف چیستی و چگونگی تجربة زیستة عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظة عقد از منظر کنشگران تازهازدواجکرده میپردازد. جامعۀ مطالعهشده شامل شهروندان متأهل شهر اصفهان است که ...
بیشتر
وجود عشق بهمنزلۀ مبنایی برای ازدواج و انتخاب همسر در جامعۀ کنونی ایران اهمیت یافته است. از همینرو، این پژوهش با اتخاذ رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی به توصیف چیستی و چگونگی تجربة زیستة عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظة عقد از منظر کنشگران تازهازدواجکرده میپردازد. جامعۀ مطالعهشده شامل شهروندان متأهل شهر اصفهان است که در سالهای ابتدایی زندگی مشترکاند. از طریق نمونهگیری هدفمند و با مصاحبة عمیق با 24 نفر، دادهها جمعآوری و با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی هشتمرحلهای، مبتنی بر روش باتلرـ کیسبر، تحلیل شد. تحلیل دادهها نشان میدهد که تجربة زیستشدة عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظة عقد از طریق نوعی تقابل عقل و احساس در سه مرحلۀ زمانی برساخته میشود؛ تقابل میان «رمانتیکگرایی پیشین» و «واقعیتگرایی پیشین» قبل از مواجهه و میان «به دل نشستن»، «واقعیتگرایی پسین» و «رخدادهای جرقهای» بعد از مواجهه با طرف مقابل، که بهطورکلی با مضمون «سرگردانی میان بیم و امید» مشخص شد. لحظة عقد نیز در عین داشتن چنین تقابلی، بهعنوان لحظهای محوری در آگاهی کنشگران، با دربر داشتن مضمون اصلی «دوگانگی لحظۀ عقد»، از یکسو «اوج سرگردانی» را در خود دارد و از سوی دیگر به این سرگردانی خاتمه میدهد؛ به این معنا که پس از لحظۀ عقد، تردید کنشگران به صفر میرسد و آنها نوعی «تحول احساسی» را تجربه میکنند.