هنر
بتول معاذالهی؛ زینب صابر
چکیده
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوسنمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد بهتدریج شاه از کنش جدی در عرصة سیاست کناره گیری کند و در مقابل حرمسرا به کانونی از قدرت مبدل شود که در آن مادر شاه، زنان و خواجه سرایان ابتکار عمل سیاسی را بهدست گیرند. در دوران سلیمان، این کانون به حدی قدرتمند شد که آن را مالک اصلی شاه نامیدند. در همین ...
بیشتر
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوسنمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد بهتدریج شاه از کنش جدی در عرصة سیاست کناره گیری کند و در مقابل حرمسرا به کانونی از قدرت مبدل شود که در آن مادر شاه، زنان و خواجه سرایان ابتکار عمل سیاسی را بهدست گیرند. در دوران سلیمان، این کانون به حدی قدرتمند شد که آن را مالک اصلی شاه نامیدند. در همین زمان بود که نقاشی فرنگی سازی بهعنوان سبک مسلط هنری شناخته شد و رو به گسترش نهاد. مقالة حاضر با توجه به همزمانی قدرتیابی حرمسرا و رونق فرنگی سازی در دوران حکومت شاهسلیمان، در پی پاسخ به این پرسش است که جریان فرنگی سازی مکتب نقاشی اصفهان، در بازنمایی قدرت رو به گسترش حرمسرا و ساکنانش، چگونه عمل کرد؟ خوانش نقاشی های ذکرشده نشان میدهد که آثار فرنگیسازی از منظر چشم شاهسلیمان به موضوع زنان و حرمسرا نظر می افکند و با حذف زنان بهعنوان عاملان قدرت، فقط به نمایش نشانه هایی مربوط به مکان زیست آنان، چون اشاره به «فضای درونی/ اندرونی در معماری» که اینک خودِ سلیمان در آن مستقر شده بود، اکتفا میکند و از طریق تأکید بر «نگاه خیره به مخاطب»، به «بازتکثیر نگاه مردانه» دست میزند.
هنر
علیرضا طاهری؛ بتول معاذالهی
چکیده
وجوهی از تاریخ همیشه از آن رو ناگفته باقی میمانند که در کنار بدیهیات واقع میشوند. در چنین موقعیتهایی، اذهان تنها متوجه آنچه آشکار است میشود و درنتیجه برخی حقایق نادیده گرفته خواهند شد. در بیشتر منابعی که به بررسی پیکرنگاری فتحعلیشاه پرداختهاند، میل شدید او به استفاده از جواهر یا توجه افراطی به ظاهرش را ناشی از سیاستهای ...
بیشتر
وجوهی از تاریخ همیشه از آن رو ناگفته باقی میمانند که در کنار بدیهیات واقع میشوند. در چنین موقعیتهایی، اذهان تنها متوجه آنچه آشکار است میشود و درنتیجه برخی حقایق نادیده گرفته خواهند شد. در بیشتر منابعی که به بررسی پیکرنگاری فتحعلیشاه پرداختهاند، میل شدید او به استفاده از جواهر یا توجه افراطی به ظاهرش را ناشی از سیاستهای او در برابر بیگانگان دانستهاند. این مطلب چنان جای خود را در مطالعات هنر باز کرده که کمتر کسی میلی به واکاوی دوبارة آن از خود نشان میدهد. در این جهت، نویسنده به بررسی حرمسرا و زنان فتحعلیشاه پرداخته و با تکیه بر نقاشیهای بهجامانده از زنان حرمسرا، به این پرسش پاسخ میدهد که چه ویژگیهای مشترکی را بین این دسته از آثار و پیکرنگاری فتحعلیشاه میتوان یافت؟ فرضیات پیشنهادی شامل گزینة جواهرات و آرایش است. در مقایسهای تطبیقی که بین نقاشیهای زنان و فتحعلیشاه انجام گرفت، شباهتهایی در آنها دیده شد که تأثیر سلایق زنانه بر چنین رفتارهایی از فتحعلیشاه را نشان میدهد؛ موضوعی که تاکنون مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر قرار نگرفته و از این نظر بدیع است. مقالة حاضر با استفاده از روش توصیفیـ تاریخی از این تأثیرات پرده برخواهد داشت.