هنر
بهروز محمودی بختیاری؛ انیس ناصری
چکیده
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را ...
بیشتر
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را در او درونی کند و روند سنخیابی جنسی (sex typing) فرد را تغییر دهد. آنجا که نقابها به بیان همزمان روان مردانه و روان زنانه کمک میکند، تمهید آندروژنی شکل میگیرد. مسئلۀ این پژوهش آن است که شخصیتهای فیلم در چه موقعیتهایی و به چه دلایلی از تمهید آندروژنی بهمثابۀ یک نقاب بهره میگیرند یا اینکه اصلاً چگونه به شخصیتهای آندروژنس تبدیل میشوند. به این منظور، با بهرهگیری از نظریات ساندرا بم (psychological androgyny)، دو فیلم روسری آبی(1373) و کافهترانزیت (1383)، به روش توصیفی تحلیلی بررسی شدهاند؛ تا نقش جامعه در ایجاد آندروژنی روانشناختی در جنسیت زن تبیین شود. یافتهها نشان میدهد که زنان برای احقاق حقوق پایمالشده یا گذران زندگیشان به استفاده از نقاب آندروژنی مجبور و رفتهرفته در روند جامعهپذیری به انسانهای آندروژنس تبدیل میشوند؛ درحالیکه زنپوشی یا برگرفتن خصلتهای زنانه برای مردان یا از سوی دیگران برای تحقیر و اهانت مردان بهکار گرفته شده است یا از سوی خودشان برای فرار از موقعیتهای دشوار.