هنر
حسین اردلانی؛ مارینا خیرالله زاده ورزی
چکیده
نقاشیهای ایران درودی، نقاش معاصر زن ایرانی، که به شیوۀ سوررئالیسم-سمبولیسم است، بستر مناسبی برای نقد کهنالگویی بهشمار میرود؛ چرا که یکی از ساحتهای نمود کهنالگوها، آثار هنری از جمله نقاشیها هستند. از دیدگاه روانشناسی تحلیلی، کهنالگوها مفاهیم مشترک، تکرارشونده و انتزاعی بین جوامع مختلف بشری هستند که در بخش عمیقتر ...
بیشتر
نقاشیهای ایران درودی، نقاش معاصر زن ایرانی، که به شیوۀ سوررئالیسم-سمبولیسم است، بستر مناسبی برای نقد کهنالگویی بهشمار میرود؛ چرا که یکی از ساحتهای نمود کهنالگوها، آثار هنری از جمله نقاشیها هستند. از دیدگاه روانشناسی تحلیلی، کهنالگوها مفاهیم مشترک، تکرارشونده و انتزاعی بین جوامع مختلف بشری هستند که در بخش عمیقتر روان در ضمیر ناخودآگاه جمعی جای دارند و از طریق خودآگاه و ناخودآگاه فردی در خیالپردازیها، افسانهها، رؤیاها، هذیانها و آثار هنری بهصورت نمادها و اسطورهها بازتاب مییابند. در حقیقت نمادها و اسطورهها مظروفهای بیانگر کهنالگوها هستند که با خوانش آنها میتوان به شناخت گستردهتری از لایههای عمیقتر روان انسان دست یافت. در این پژوهش به خوانش نمادهای مظروف کهنالگوها در سه مورد از نقاشیهای ایران درودی میپردازیم. هدف این مطالعه یافتن پاسخ این سؤال است که تأثیر نقش ناخودآگاه جمعی از طریق بازتاب کهنالگوها در نقاشیهای درودی چگونه است. همچنین میخواهیم خوانشی نو با رویکردی متفاوت برای شناخت و درکی ژرفتر از لایههای درونی نقاشیهای درودی داشته باشیم. روش تحقیق، کیفی و به شیوۀ توصیفی-تحلیلی است. گردآوری مطالب بهصورت کتابخانهای و مشاهدهای است. نتایج حاکی از این بوده است که نمادهای آسمان، زمین، ویرانهها، گل، مروارید و نور از بنمایههای اصلی در آثار درودیاند که مبین بازتاب کهنالگوهای مادر/زن، آسمان/پدر، عروج و ازدواج هستند.