مقاله پژوهشی
هنر
فرزاد فیضی؛ بهروز افخمی؛ سارا صادقی
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
بازتاب جریانات و حوادث دورههای مختلف تاریخی در هنرهای آن دوره و ارتباط متقابل گونهها و سبکهای هنری با رویدادهای جامعهی معاصر خلق اثر در بین اکثر پژوهشگران تاریخ و جامعهشناسی هنر امری پذیرفتهشده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی سیر تحول مفهوم مادرسالاری در نزد مغولان اولیه تا انقراض ایلخانان با مطالعه موردی نگاره ...
بیشتر
بازتاب جریانات و حوادث دورههای مختلف تاریخی در هنرهای آن دوره و ارتباط متقابل گونهها و سبکهای هنری با رویدادهای جامعهی معاصر خلق اثر در بین اکثر پژوهشگران تاریخ و جامعهشناسی هنر امری پذیرفتهشده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی سیر تحول مفهوم مادرسالاری در نزد مغولان اولیه تا انقراض ایلخانان با مطالعه موردی نگاره «پرسیدن فریدون نسب خود را از مادرش» در شاهانه بزرگ مغولی میباشد. در تحلیل دادهها از مبانی آیکونوگرافی ازجمله تطبیق نگاره با منابع تاریخی، روابط بینامتنی و استحاله بهره گرفتهشده است. رویکرد پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بوده و اطلاعات به روش کتابخانهای و با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال گردآوری شده است. نتایج نشان میدهند مفهوم مادرسالاری از دوره مغولان اولیه تا ایلخانی به سه دوره قابلتقسیم است. در دوران قبل از تشکیل امپراتوری به سبب عرفگرایی موجود، مادرسالاری به بهترین نحو بر قبایل حاکم است. در دوران فتوحات، ازدواجهای درباریان و شخص خان در جهت منافع سیاسی و اقتصادی است. در این دوره نفوذ همسر اول خان بیشتر از سایر زنان است؛ ولی این نفوذ شخصی و غیرمستقیم است تا اینکه امری نهادی باشد. پس از اصلاحات غازان و بهویژه در اواخر عمر ایلخانان باوجود غلبه دیوان-سالاری ایرانی ـ اسلامی، نمودهایی از بازگشت به عرفگرایی در هنرهای این دوره بهصورت اعم و اهمیت مجدد مادرسالاری در نگارهی موردمطالعه (بازتاب نقش مادر ابوسعید در سرنگون کردن امیرچوپان در نگاره) بهصورت اخص دیده میشود.
مقاله پژوهشی
ادبیات
علی اصغر کلانتر؛ لاله ملا
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
افسانههای محلی و داستانهای پریان با استفاده از نمادها و کهنالگوها، سبب و توضیح دهندهی کنش و واکنشهای فردی و گروهی در یک جامعه هستند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل روایت و با رویکرد تطبیقی به دو افسانهی مشابه «زشت و زیبا» از فرهنگ اروپایی و «شاهمار» از فرهنگ ایرانی میپردازد. سوال پژوهش آن است که در دو روایت ...
بیشتر
افسانههای محلی و داستانهای پریان با استفاده از نمادها و کهنالگوها، سبب و توضیح دهندهی کنش و واکنشهای فردی و گروهی در یک جامعه هستند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل روایت و با رویکرد تطبیقی به دو افسانهی مشابه «زشت و زیبا» از فرهنگ اروپایی و «شاهمار» از فرهنگ ایرانی میپردازد. سوال پژوهش آن است که در دو روایت مورد مطالعه، چه چیزی بعنوان کمال مطلوب زن در عبور از گذر تکاملی دخترانگی به زنانگی بواسطهی ازدواج تبیین شده است؟ برای رسیدن به پاسخ، با استفاده از مضمون «گذر» در آرای جان هینلز و تبیین ازدواج بمثابه «گذر تکامل زناشویی» بر اساس نظر جوزف کمبل دربارهی سیر تکاملی قهرمانهای اسطورهای، وضعیت قهرمان زن دو افسانه در مرحله گذر زناشویی مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفتهاست. نتایج پژوهش نشان میدهد تکامل قهرمان داستان دیو و دلبر، گذر از وضعیت دخترانگی به زنانگی بواسطهی عشق و وصال با موجودی دیو صورت است که زیبایی حقیقی پنهانش، پس از تجربهی عاشقانه آشکار میشود و داستان به انتها میرسد. اما در داستان شاه مار، عشق و وصال، زمانی شکل میگیرد که ماهیت انسانی دیو، آشکار میشود و این نقطه، آغاز فرآیند تکامل نهایی زن، یعنی پذیرش نقش مادری است و حفظ عشق و ازدواج، اهمیت اصلی و کمال نهایی معرفی میشود.
مقاله پژوهشی
ارتباطات
زهرا اردکانی فرد؛ محمد جواد غلامرضا کاشی
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
شبکههای اجتماعی امکانی برای ظهور و شنیده شدن صداهایی است که پیش از این امکانی برای پدیدار شدن نداشتند. در این مقاله نشان دادهایم که یکی از فرصتهای پدید آمده توسط شبکههای اجتماعی، ظهور دین زنانه است. زنان پیش از این کمتر امکان صحبت کردن از دین -در مقام وعظ، نصیحت، تبیین و تفسیر-داشتند، اما از طریق این شبکه توانستهاند بطور گسترده ...
بیشتر
شبکههای اجتماعی امکانی برای ظهور و شنیده شدن صداهایی است که پیش از این امکانی برای پدیدار شدن نداشتند. در این مقاله نشان دادهایم که یکی از فرصتهای پدید آمده توسط شبکههای اجتماعی، ظهور دین زنانه است. زنان پیش از این کمتر امکان صحبت کردن از دین -در مقام وعظ، نصیحت، تبیین و تفسیر-داشتند، اما از طریق این شبکه توانستهاند بطور گسترده درباره دین و باورهای دینی خود تولید محتوا کنند. دین زنانه البته یک سنخ نیست و انواعی دارند. اما میتوان این همه را در یک تابلو مشاهده کرد و بر اساس نقاط مشترک میان آنها از ظهور یک فرصت تازه در جامعه ایران سخن گفت. نشان دادهایم که بیانگری زنان در حیات دینی به مدد رسانههای جدید، نهاد سنتی دین را در یک موقعیت تازه قرار داده است. به رغم چالشهایی که برای آن فراهم کرده، فرصتهای بی بدیلی برای تداوم آن پدید آورده است. در همان حال در تعدیل و ممانعت از گسترش فضای دین ستیز ایفای نقش کرده و بسیاری از غایات مطلوب روشنفکران دینی را در عمل تحقق بخشیده است. این تحقیق به بررسی دین رسانهای شده زنانه که در اینستاگرام تولید میشود پرداخته و گفتمانهای موجود در روایتهای زنان ایرانی از دین را توصیف و تحلیل مینماید. برای این منظور پنج صفحه اینستاگرامی با استفاده از روش تحلیل گفتمان فرکلاف بررسی شدهاند. نتایج از وجود یک ساختار زنانه دینی خبر میدهند که با سه شاخصه جستجوی تک بودگی، فراخوان به زندگی و تولید آموزههای تازه در حوزه دین تشخص گفتمانی پیدا میکند.
مقاله پژوهشی
تاریخی
سیده فهیمه ابراهیمی
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
زیست جهان انسان بخارائی قرن 19 و 20 مبتنی بر زمینهها و بافتار فرهنگی و تاریخی است که طی قرون متمادی و مبتنی بر تصادمات زیستی او ساخت نهایی خود را یافته است. آنچه در این زیست، بیش از دیگر جوامع خاورمیانهای هم عصر خود توجه پژوهشگر را جلب میکند، ابهام تصویر ظاهری وکنش فردی و اجتماعی بانوان آن در جریان مطالعة متون تاریخی است. البته مذکر ...
بیشتر
زیست جهان انسان بخارائی قرن 19 و 20 مبتنی بر زمینهها و بافتار فرهنگی و تاریخی است که طی قرون متمادی و مبتنی بر تصادمات زیستی او ساخت نهایی خود را یافته است. آنچه در این زیست، بیش از دیگر جوامع خاورمیانهای هم عصر خود توجه پژوهشگر را جلب میکند، ابهام تصویر ظاهری وکنش فردی و اجتماعی بانوان آن در جریان مطالعة متون تاریخی است. البته مذکر بودن تاریخ و فرهنگ و ادبیات در جهان ایرانی سخن تازهای نیست، اما حقیقت این است که رویکرد فوق در عصر تجدد در بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله ایران به چالش کشیده شده است. گویی امارت بخارا در این میان یک مثال نقض است، زیرا به جای تحول در زیست جهان بانوان، با تداوم همان انگارة مبهم در آن مواجهیم؛ در نوشتار حاضر با تمرکز بر دایره المعارف یادداشتها (که اثر یکی از روشنفکران سدة نوزده و بیست بخاراست) و اندک یافته های پراکندة موجود در منابع این سرزمین، ابهام پژوهش را در قالب دو سوال اصلی این گونه طراحی نمودیم که: « شئون زیستی زنان بخارائی این زمان چه ویژگیهایی داشته و دیگر اینکه چرا در تحولات سالهای تجددخواهی تحرکی از جانب آنها دیده نمیشود؟» مدعای ما این است که « زنان بخارائی در نقطة کانونی نظام زیستی سنتی (خانواده) در کنار مختصات پوششی، آموزشی و طبقاتی خود، چالش حداقلی را با اجتماع داشتهاند، و در جریان رشد جریانهای تجدّدخواهی به دلیل بستر متفاوت اجتماعشان تحول معناداری را تجربه نمیکنند».
مقاله پژوهشی
هنر
بتول معاذالهی؛ زینب صابر
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوس نمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد به تدریج شاه از کنش جدی در عرصه-ی سیاست کنارهگیری نموده و در مقابل حرمسرا مبدل به کانونی از قدرت گردد که در آن مادر شاه، زنان و خواجهسرایان ابتکار عمل سیاسی را بدست گیرند. در دوران سلیمان این کانون به حدی قدرتمند شد که آنرا مالک اصلی شاه نامیدند. در همین زمان بود ...
بیشتر
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوس نمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد به تدریج شاه از کنش جدی در عرصه-ی سیاست کنارهگیری نموده و در مقابل حرمسرا مبدل به کانونی از قدرت گردد که در آن مادر شاه، زنان و خواجهسرایان ابتکار عمل سیاسی را بدست گیرند. در دوران سلیمان این کانون به حدی قدرتمند شد که آنرا مالک اصلی شاه نامیدند. در همین زمان بود که نقاشی فرنگیسازی به عنوان سبک مسلط هنری شناخته و رو به گسترش نهاد. مقالهی حاضر با توجه به همزمانی قدرتیابی حرمسرا و رونق فرنگیسازی در دوران حکومت شاه سلیمان، در پی پاسخ به این پرسش است که جریان فرنگیسازی مکتب نقاشی اصفهان، در بازنمایی قدرت رو به گسترش حرمسرا و ساکنانش، چگونه عمل نمود؟ خوانش نقاشیهای مذکور نشان میدهد که آثار فرنگیسازی از منظر چشم شاه سلیمان به موضوع زنان و حرمسرا نظر میافکنند و با حذف زنان به عنوان عاملین قدرت، تنها به نمایش نشانههایی مربوط به مکان زیست آنان چون اشاره به "فضای درونی/اندرونی در معماری" که اینک خودِ سلیمان در آن مستقر شده بود، اکتفا کرده و از طریق تاکید بر "نگاه خیره به مخاطب"، به "بازتکثیر نگاه مردانه" دست میزند.
مقاله پژوهشی
هنر
شیوا مسعودی؛ نفیسه سعادت
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 21 خرداد 1401
چکیده
عروسکهای زنده اصطلاحی برای دختران جوانی است که با عملهای جراحی و آرایشهای سنگین خود را به شکل عروسکهای بازی همچون باربی در میآورند و با گذاشتن عکس یا فیلم از ژستهای حرکتی و رفتارهای خود در شبکه-های اجتماعی نمایشگری میکنند. در این نوشتار با بازخوانی کارناوال و کارناوالیته از منظر باختین، مرگ، نقاب، دیوانگی (نمود یافته ...
بیشتر
عروسکهای زنده اصطلاحی برای دختران جوانی است که با عملهای جراحی و آرایشهای سنگین خود را به شکل عروسکهای بازی همچون باربی در میآورند و با گذاشتن عکس یا فیلم از ژستهای حرکتی و رفتارهای خود در شبکه-های اجتماعی نمایشگری میکنند. در این نوشتار با بازخوانی کارناوال و کارناوالیته از منظر باختین، مرگ، نقاب، دیوانگی (نمود یافته در سه تیپ ابله، دلقک و ولگرد) و بازی به عنوان چهار مضمون اصلی آن معرفی و شناسایی میشوند. پیشینهی تحقیق نشان میدهد، تجسم این مضامین در آثار ادبی یا پدیدههای اجتماعی و سیاسی میتواند موجب تکوین امر کارناوالیته شود. در جستجوی عناصر کارناوالیته در عروسکهای زنده به فصای مجازی به عنوان میدان کارناوال میرسیم. نمایشگری در فضای مجازی دو بخش دارد، یکی بازنمایی خود است که از نگاه گافمن وجه اجرایی دارد و دومی مکان اجرای آن در فضای مجازی و به طور مشخص شبکههای اجتماعی است؛ جایی که امکان ساخت هویتهای متفاوت، ساختگی و ایدهآل مورد نظر هر فرد را به او میدهد. عروسک زنده که پیشینهای در منابع ادبی و نیز در تمایل دختران به شبیهانگاری با عروسکهای بازی یا شخصیتهای فیلمهای انیمیشن دارد، انتخاب یک هویت غریب عروسکگون در فضای مجازی است. عروسکهای زنده با بیجانانگاری و مرگگونگی، نقاب چهره و بدن، ابلهنمایی، سرکشی، فریبکاری و پرسهزنی و بازی در نقش عروسکبازی، چهار مضمون کارناوالیته را تجسم میبخشند و به این ترتیب نمایشگری خود در فضای مجازی را به کارناوالی از منظر باختین تبدیل میکنند.