ادبیات
نرجس قابلی؛ علیرضا اسدی؛ سید علی اصغر سلطانی
چکیده
رمان به مثابة محصول فرهنگی، نمایندۀ جامعهای با گفتمانهای گوناگون است. هرکدام از این گفتمانها با پیکربندیهای خاص خود، مدام در تلاش برای یافتن مطلوب خود هستند تا معانی خود را هژمونیک کنند. پژوهش حاضر، تلاشی جهت واکاوی نشانه شناسی گفتمانی جنسیت با تاکید بر نظریۀ لاکلائو و موفه در دو رمان « این خیابان سرعت گیر ندارد» و « ...
بیشتر
رمان به مثابة محصول فرهنگی، نمایندۀ جامعهای با گفتمانهای گوناگون است. هرکدام از این گفتمانها با پیکربندیهای خاص خود، مدام در تلاش برای یافتن مطلوب خود هستند تا معانی خود را هژمونیک کنند. پژوهش حاضر، تلاشی جهت واکاوی نشانه شناسی گفتمانی جنسیت با تاکید بر نظریۀ لاکلائو و موفه در دو رمان « این خیابان سرعت گیر ندارد» و « رهش» است. بر این اساس، مسالۀ اصلی در پژوهش حاضر این است که «جنسیت» در این رمانها چگونه بازنمایی شدهاست. همچنین تفکرات جنسیتی چگونه از طریق ذهنیت نویسنده در نگارش رمان بازتاب یافتهاند و نویسنده چه دیدگاهی نسبت به آنها دارد. پژوهش پیش رو از لحاظ روششناسی پژوهشی توصیفی و کیفی محسوب میشود که گردآوری دادههای آن به روش کتابخانهای انجام میگیرد. طبق این روش، تحلیل رمان شامل سه سطح است : تحلیل متنی، تحلیل بینامتنی و تحلیل بافتی. تحلیل متنی به نشانه شناسی شخصیّتهای رمان و پیداکردن نظمهای گفتمانی رمان اختصاص دارد؛ در تحلیل بینامتنی، هر رمان با رمانهای هم دوره مقایسه میشود و در تحلیل بافتی، رابطه رمان با فضای اجتماعی کلان تری بررسی میگردد. در نهایت تحلیل گزارهها مشخص گردید که اصلی ترین دغدغه و درون مایه رمانها؛ جدال آشکار بین سنت و مدرنیته در برساخت اجتماعی جنسیت نهفته است که به صورت ضمنی در لایههای درونی متن و بازتاب واژگانی گنجانده شده و شخصیت اصلی رمانها در تمامی مراحل در جدال بین دو برساخت زیستی جنسیت و برساخت اجتماعی آن قرار دارند.
مریم مقیمی؛ هادی خانیکی؛ سید علی اصغر سلطانی
چکیده
نفرتپراکنی بیان تنفر به فرد یا گروهی از افراد، بهعلّت ویژگیهای مشترک یا تعلق به گروهی خاص است. با گسترش شبکههای اجتماعی و اشاعۀ خشونت و تبعیض در دنیای مجازی، بستری فراهم شده که در آن گفتمانهای نفرتآمیز زنان علیه یکدیگر منجر به ایجاد بازنمایی جدیدی از زنان شده است. ازاینرو باتوجه به اینکه نفرتپراکنی میتواند ...
بیشتر
نفرتپراکنی بیان تنفر به فرد یا گروهی از افراد، بهعلّت ویژگیهای مشترک یا تعلق به گروهی خاص است. با گسترش شبکههای اجتماعی و اشاعۀ خشونت و تبعیض در دنیای مجازی، بستری فراهم شده که در آن گفتمانهای نفرتآمیز زنان علیه یکدیگر منجر به ایجاد بازنمایی جدیدی از زنان شده است. ازاینرو باتوجه به اینکه نفرتپراکنی میتواند تبدیل به جریان شده و پیامدهای اجتماعی زیادی بهدنبال داشته باشد، این مقاله قصد دارد به واکاوای مؤلّفههای اصلی نفرتپراکنی در پستهای کاربران زن ایرانی در اینستاگرام بپردازد. بر این اساس با رجوع به آرای گلیردونه، سنتز نظری تولید معنای نفرتآمیز در فضای مجازی ارائه و با رهیافت تحلیل گفتمانی تئون ای. وندایک، صفحات بیست کاربر زن فعّال در حوزۀ زنان تحلیل شد. با توجه به رهیافت تحلیل گفتمانی، فرم کارویژهای برای ثبت و استخراج اطلاعات از متن خبرهای منتخب درنظر گرفته شد. نتایج نشان از وجود چهار مؤلّفۀ نفرتپراکنی ساختاری زنان علیه زنان دارد. کاربران از یکسو آگاهانه و تحتتأثیر آموزههای فمنیستی به نفی ارزشها و ایدئولوژی گفتمان مسلّط پرداخته، ازسوی دیگر با هجمۀ زنان سنّتی به بازتولید گفتمان مسلّط میپردازند. پستهای منتشرشده به نفی باورهای موجود و شکلگیری مقاومتی منتهی به برابری جنسی پرداختهاند. تولید خشونت نمادین توسط زنان نویسنده و زنان پسردوست بهصورت ناآگاهانه، از تقابلهای مشهود در پستهای کاربران بوده که منجر به همدستی ضمنی آنها در بازتولید نگاه فرودستی به زنان است.
مینا مهدیخانی؛ سید علی اصغر سلطانی؛ حسین اسکندری
چکیده
چکیدههویت به تعبیری بخش ضروری حالات روانی انسان است که شیوۀ تعامل با جامعه را کنترل میکند. درمقابل رویکرد روانشناسی گفتمانی هویت را برساختی پویا میداند که ازطریق گفتمان و تعامل اجتماعی حاصل میشود. گفتمان در این رویکرد، منجر به خلق بدنهای گفتمانی شده و این بدنها نیز در برساخت هویت جسمیتیافته دخیل هستند. ازاینرو هدف ...
بیشتر
چکیدههویت به تعبیری بخش ضروری حالات روانی انسان است که شیوۀ تعامل با جامعه را کنترل میکند. درمقابل رویکرد روانشناسی گفتمانی هویت را برساختی پویا میداند که ازطریق گفتمان و تعامل اجتماعی حاصل میشود. گفتمان در این رویکرد، منجر به خلق بدنهای گفتمانی شده و این بدنها نیز در برساخت هویت جسمیتیافته دخیل هستند. ازاینرو هدف از نگارش مقالۀ حاضر بررسی توانایی این رویکرد در مطالعۀ هویت، بالأخص هویت جسمیتیافته و نشان دادن محدودیت مدل دکارتی، است. این رویکرد، رویکرد تحلیلی نظری به گفتمان است که گفتار و نوشتار را در کانون مطالعات خود قرار میدهد و فهم پدیدههای روانشناختی را در بستر اجتماعی ممکن میداند. پژوهش حاضر کیفی بوده و دادهها از ده نفر از بلاگرهای زن در ردۀ سنی بیست الی سی سال از منطقهای یکدست در تهران، ازطریق مصاحبۀ باز و ضبط لایو اینستاگرام جمعآوری شده است. نتایج نشان از برساخت هویت جسمیتیافته بهواسطۀ ساختهای زبانی ساده و روزمره و از ویژگیهای فیزیکی بدن تغییریافتۀ زنان بهعنوان ویژگیهای قابل شناسایی هویت دارد. اهمیت ساخت زبانی فاعل و مفعول فاصلۀ بین هویت و بدن را کمرنگ کرده و از این طریق عاملیت از زنان زدوده شده و فیزیک و تغییرات بدن فراتر از آگاهی قرار میگیرد.