ادبیات
ذوالفقار علامی؛ الناز خجسته
چکیده
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، ...
بیشتر
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، انواع زایمان غیرطبیعی نیز از موضوعات برجستة اساطیری و کهنالگویی است که بهطور مستقیم با ماجرای تولد برخی پهلوانان اساطیری در فرهنگها و ملل گوناگون درآمیخته است. از داستان تولد «رستم» گرفته تا تولد پهلوانانی چون «آرتور» و «هرکول» تا ایزدان و پهلوانانی مانند «اندرا»، ایزد «مهر» یا «میترا»، «بهرام»، «آتنه»، «مینروا»، «ساناسار و باقداسار»، «اوزیریس» یا «اوزیرمق»، «آتیس»، «سوسلان»، و «باترازد»، «مشی و مشیانه»، «بودا» و «برهما» و «سوشیانس» با کهنالگوی سختزایی و زایمانهای غیرطبیعی مواجهیم. این جستار با بهرهگیری از روش توصیفیـ تحلیلی درصدد است دلایل اینگونه تولدها را در میان اساطیر بررسی و کارکرد کهنالگویی آن را روشن کند. با توجه به نتایج، بهنظر میرسد این تولدهای فراطبیعی درواقع گونهای براعت استهلال داستانی است تا برجستگی و بزرگیشان را از لحاظ قدرت جسمی و روحی و اعمال پهلوانی در دوران شکوفاییشان بهتصویر بکشد.
ادبیات
رضا ستاری؛ مرضیه حقیقی؛ معصومه محمودی
چکیده
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و ...
بیشتر
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و بازتابندۀ بسیاری از اساطیر و نمادهایی هستند که بهطور ناخودآگاه ظهور یافتهاند. از آنجا که حیات بشری، پیش از وقوف حماسه، یک دورۀ زنسروری را با تقدس بزرگمادران ازلی گذرانده، ناخودآگاه بشری از نمادهایی انباشته است که بر عنصر مادینۀ هستی دلالت دارند. با توجه به این انگاره، تاکنون پژوهشی در زمینۀ نمودهای کهنالگوی «مادرمثالی» در حماسههای ملی انجام نشده است. این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسش بوده که نیروی بزرگمادران ازلی در قالب چه نمادهایی در متون حماسی تجلی یافته و این نمادها چه نقشی در زندگی قهرمانان حماسه برعهده دارند؟ دستاورد پژوهش حاکی از آن است که گرچه در آثار حماسی زنان عموماً نقشی تعیینکننده ندارند، خلأ حضور زنان و مادران در آثار حماسی بهطور ناخودآگاه و در قالب نمادهایی همانند آب، چشمه، باد، گیاه، کوه، غار، آتش و... پرشده که در رسیدن قهرمانان به فردیت نقش دارند.
مهدی حامدسقایان؛ منصوره صدیف
چکیده
در این پژوهش، که به روش توصیفیـ تحلیلی انجام شده است، با بهرهگیری از رویکردی اسطورهایـ روانشناختی، با بررسی شخصیتِ قهرمانان زنِ پنج نمایشنامة نمونه، به این مسئلة اساسی خواهیم پرداخت که تصویر زنان در ادبیات نمایشی دفاع مقدس تا چه میزان با مبانیِ ارزشی دفاع مقدس همخوانی دارد و در این آثار در ترسیم چهرة زنی راستین، که ...
بیشتر
در این پژوهش، که به روش توصیفیـ تحلیلی انجام شده است، با بهرهگیری از رویکردی اسطورهایـ روانشناختی، با بررسی شخصیتِ قهرمانان زنِ پنج نمایشنامة نمونه، به این مسئلة اساسی خواهیم پرداخت که تصویر زنان در ادبیات نمایشی دفاع مقدس تا چه میزان با مبانیِ ارزشی دفاع مقدس همخوانی دارد و در این آثار در ترسیم چهرة زنی راستین، که درگیر جنگی ناخواسته است، تا چه حد مسیری همپای ارزشهای فرهنگ دفاع مقدس پیموده شده است؟
در این مقاله، از ویژگیهای «کهنالگوی زنطبیعی»، که برگرفته از دیدگاههای کارل گوستاو یونگ است، بهره گرفتهایم؛ کهنالگویی که در بررسیهای ادبی و هنری کشورمان کمتر بدان توجه شده است.
در بخش نخستِ مقاله، به بررسی ویژگیهای روانشناسانه و اسطورهشناسانة کهنالگوی زنطبیعی پرداخته و تأثیرات فرهنگی و سایر عوامل را بر آن بررسی کردهایم. در بخشهای دیگر، ضمن برشمردن خصایص زنطبیعی، به تطبیق این ویژگیها با تصویر زن در نمایشنامههای نمونة دفاع مقدس پرداختهایم.
در نتیجة مقاله آمده است که در ادبیات نمایشی دفاع مقدس نبودِ خلاقیت، سرزِندگی، و شادی و نشاط در زندگی قهرمانانِ زن به امری معمول تبدیل شده است. شناخت هرچه بهتر کهنالگوی زنطبیعی میتواند زمینهای را فراهم آورد که با حفظ ارزشها بتوان آثاری آفرید که زن با طبیعت راستین خود به تصویر درآید.
هدف از این پژوهش، ارزشگذاریِ «ادبیات نمایشی دفاع مقدس» از طریق دیدگاههای یونگ نیست، بلکه این مطالعه به دنبال آن است تا نشان دهد که خواه پژوهش براساس نظریات یونگ باشد و خواه هر روانشناس و فیلسوف دیگر، چگونه میتواند به شناخت بیشتر از شخصیت زن در این آثار بینجامد؛ شناختی که میتواند ما را از هرگونه بیراهه، که با مبانی ارزشی منافات دارد، دور کند و در ترسیم چهرهای راستین از زنان غیور کشورمان یاریمان دهد.