ادبیات
محسن سیفی؛ سمانه دهقانی؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
در نقد فمنیستی، مسأله زن و جایگاه او در جامعه مطرح میشود. رمان «التی تعد السلالم»، اثر هدی حمد نویسنده زن عمانی، رویکردی نقادانه نسبت به جایگاه زنان در جامعه دارد و دربردارندهی مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی میان زنان، چالشهای فرهنگی آنان و سیطره نظام مردسالارانه است. پژوهش پیشرو در نظر دارد با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی ...
بیشتر
در نقد فمنیستی، مسأله زن و جایگاه او در جامعه مطرح میشود. رمان «التی تعد السلالم»، اثر هدی حمد نویسنده زن عمانی، رویکردی نقادانه نسبت به جایگاه زنان در جامعه دارد و دربردارندهی مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی میان زنان، چالشهای فرهنگی آنان و سیطره نظام مردسالارانه است. پژوهش پیشرو در نظر دارد با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی رمان یادشده را در تطابق با رویکردهای چهارگانه نقد فمنیستی «الین شوالتر» شامل رویکردهای زیستشناختی، روانشناختی، زبانشناختی و فرهنگی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و در پی یافتن پاسخ این پرسش است که نویسنده چگونه مؤلفههای زنانه را در اثر خود بازتاب داده است. حمد در بعد زیستشناسی زنان به مسائلی چون زایمان، ختنه زنان و بارداری اشاره کرده است و در بعد روانی، مسائلی مانند وسواس فکری و عملی، خواب و دوگانگی رفتاری را مورد توجه قرار داده است. کاربرد ویژگیهای برجسته زبانی توسط نویسنده همچون واژگان و لهجه عامیانه عربی در انعکاس مسائل زنانه و مشکلات فرهنگی چون قاچاق زنان و آزار جسمی آنها، موجب خلق اثری تاثیرگذار و آگاهیبخش شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد، حمد با تکیه بر شگردهای زبان زنانه خود با توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی زنان در هویتبخشی به زنان موفق عمل کرده است و بسامد بالای مؤلفههای الگوی شوالتر، زنانه بودن اثر وی را اثبات میکند. نویسنده با زبان زنانۀ خود، دغدغههای مهم و عمیق پیرامون زنان را در قالب مسائل زیستی، روانی و فرهنگی مطرح کرده است.
ادبیات
صیاد پناهی؛ حمید ولی زاده؛ مهین حاجی زاده
چکیده
امروزه ایدهها و انگارههای فمینیستی، ابزار مناسبی برای وارسی میزان تأثیر رویکرد فمینیستی در ساختاراثر ادبی است. در این میان، نظریه ابعاد چهارگانه «الینشوالتر» منتقد نامورآمریکایی سده بیستم، این فرصت را برای نقد نوشتار زنانه اثر فراهم میسازد و با اتکا بر آن میتوان جایگاه زنان را در آثار ادبی نویسندگان زن و مرد شناخت. ...
بیشتر
امروزه ایدهها و انگارههای فمینیستی، ابزار مناسبی برای وارسی میزان تأثیر رویکرد فمینیستی در ساختاراثر ادبی است. در این میان، نظریه ابعاد چهارگانه «الینشوالتر» منتقد نامورآمریکایی سده بیستم، این فرصت را برای نقد نوشتار زنانه اثر فراهم میسازد و با اتکا بر آن میتوان جایگاه زنان را در آثار ادبی نویسندگان زن و مرد شناخت. از اینرو پژوهش حاضر با رویکرد آمریکایی در ادبیات تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر نظریه شوالتر سعی نموده تا رمان ذاکرة الجسد از احلام مستغانمی (الجزایری) و رمان هرس از نسیم مرعشی(ایرانی) را برای نقد نوشتار زنانه برگزیند و آن را بر پایه بعد زبانی از ابعاد چهارگانه الینشوالتر، مورد بحث قرار دهد تا میزان کاربرد مؤلفههای زبانی زنانه و تعلق هر کدام از آثار به سنتهای نوشتاری مشخص و شناخته گردد. مطابق با دستاوردهای تحقیق هر دو نویسنده در کاربرد مؤلفههای زبانی مطابق با قواعد نوشتار زنانه عمل کردهاند. و با اطمینان خاطر و با تکیه بر استقلال زنانه به نگارش اثر پرداخته و در نتیجه گفتمان زنانگی را تقویت نمودهاند. از جهت تفاوت، میزان کاربرد برخی از عناصر زنانه مانند پرداختن به رنگواژهها، جزئینگری در رمان مرعشی بیش از رمان مستغانمی است؛ زیرا با اینکه در رمان مستغانمی شخصیت اصلی زن است؛ اما شخصیتهای مرد داستان نیز حضور و نقش فعالی دارند لیکن رمان مرعشی رمان زنانه صرف است. در هر دو رمان نشانههای اندکی از تلاش زنان برای برون رفت از سنت فمنیسم و ورود به سنت مؤنث دیده میشود.
فرهنگی
محبوبه پاک نیا؛ نسیم جانفدا
چکیده
این مقاله، که برگرفته از یک پروژۀ پژوهشی است، نقطۀ عزیمت مطالعۀ خود را مبانی نقد ادبی زنمحور آنگلوـ امریکایی یا به عبارتی دیگر «نقد وضعی زنان» قرار داده است. مقاله درصدد است این پرسش را پاسخ گوید که بر مبنای طبقهبندی منتقد امریکایی، الین شوالتر، در ایران سنت نوشتاری زنان چگونه میتواند تفسیر شود؟ در این زمینه، رمانهای ...
بیشتر
این مقاله، که برگرفته از یک پروژۀ پژوهشی است، نقطۀ عزیمت مطالعۀ خود را مبانی نقد ادبی زنمحور آنگلوـ امریکایی یا به عبارتی دیگر «نقد وضعی زنان» قرار داده است. مقاله درصدد است این پرسش را پاسخ گوید که بر مبنای طبقهبندی منتقد امریکایی، الین شوالتر، در ایران سنت نوشتاری زنان چگونه میتواند تفسیر شود؟ در این زمینه، رمانهای دو نویسندۀ زن ایرانی (سیمین دانشور و زویا پیرزاد) را از دو نسل میکاویم. در این راه، از روش نقد ادبی تفسیری، به لحاظ هماهنگی با اصول نظری این پژوهش، یاری جستهایم. از همۀ مقدمات و لوازم تا بدانجا رسیدیم که سنت نوشتاری زنانه، براساس آن تعریفی که الین شوالتر از آن داشته، در ایران نیز با نوسانهای خاص خویش، پس از گذر از دوران تقلید، رهسپار عبور از سنت فمنیستی به سمت نوشتاری مؤنث است. مدعای این تفسیر، رمان چراغها را من خاموش میکنم از زویا پیرزاد است، اگرچه آن نیز، خود، بهمثابۀ سمبلی از سنت نوشتاری مؤنث، بینامتن، و چهبسا سرآغازی است برای نسلهای بعد و نویسندگان دیگر تا در ارتباط متقابل با این متون، خلاقیتها و سبکهای نوینی را در سنت نوشتاری زنانه در ایران بشارت دهند.