هنر
ثریا رادامین؛ منظر محمدی؛ فریده حاجیانی
چکیده
جین شینودا بولن (پیرو مکتب یونگ) با توجه به اسطورههای یونانی، هفت کهنالگو (آتنا، آرتمیس، هستیا، دیمیتر، پرسفون، هرا و آفرودیت) را در ناخودآگاه انسان متمایز کرد و به زنان امروزی تعمیم داد؛ چنانچه این کهنالگوها از حالت تعادل خارج شوند برخی ویژگیهای شخصیتی به سایه فرو میروند؛ جهت تعادل کهنالگوها علاوه بر روشهای روانکاوی میتوان ...
بیشتر
جین شینودا بولن (پیرو مکتب یونگ) با توجه به اسطورههای یونانی، هفت کهنالگو (آتنا، آرتمیس، هستیا، دیمیتر، پرسفون، هرا و آفرودیت) را در ناخودآگاه انسان متمایز کرد و به زنان امروزی تعمیم داد؛ چنانچه این کهنالگوها از حالت تعادل خارج شوند برخی ویژگیهای شخصیتی به سایه فرو میروند؛ جهت تعادل کهنالگوها علاوه بر روشهای روانکاوی میتوان از تغییر سبک پوشش بهعنوان یک راه بهبود تکمیلی استفاده کرد. پرسش این است که چگونه میتوان بر اساس دیدگاه کهنالگویی جین شینودا بولن، لباس اجتماعی را که در جهت رفع سایههای شخصیتی (بانوان) مؤثر باشد طراحی کرد؟ در این زمینه میتوان با شناخت سایههای شخصیتی، نقاط ضعف و قوت آنها، و با توجه به تأثیری که پوشش بر روان دارد، اقدام به طراحی سبک پوششی کرد که در جهت تکمیل درمان ثمربخش باشد. پژوهش حاضر از نوع کیفی و کمی است و ابزار مورد استفاده در جمعآوری دادهها پرسشنامه بوده است. جامعۀ آماری 254 نفر از بانوان 45-20 ساله شهر تهران است که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انجام شده است. طبق آمارگیری انجام شده، حدود 40 درصد از بانوان تهرانی دارای سایة شخصیتی هستند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS در قالب آمار توصیفی به صورت فراوانی و درصد انجام شد. نتایج حاکی از آن است که چنانچه بتوان از طرح، نقش، فرم، رنگ، طراحی و... که شخص را درگیر ارتباط با خود کند در سبک پوششی استفاده کرد، میتوان از آن بهعنوان یک راه حل در کنار راه حلهای روانکاوانة دیگر بهره برد.
امین مختاری؛ مجید سرسنگی
چکیده
«کهنالگوها» از عناصر مهم روانشناختی بوده و در جریان نقد ادبی معاصر، «نقد کهنالگویی» همواره بهعنوان یکی از گونههای مهم نقد ادبی موردتوجه بوده است. بحث کهنالگوها برپایۀ اندیشۀ کارل گوستاو یونگ، نظریهپرداز حوزۀ علوم روانشناختی، تکوین یافته است. در این نظریه، عناصر ساختاری اسطوره، که در روان ناخودآگاه جمعی ...
بیشتر
«کهنالگوها» از عناصر مهم روانشناختی بوده و در جریان نقد ادبی معاصر، «نقد کهنالگویی» همواره بهعنوان یکی از گونههای مهم نقد ادبی موردتوجه بوده است. بحث کهنالگوها برپایۀ اندیشۀ کارل گوستاو یونگ، نظریهپرداز حوزۀ علوم روانشناختی، تکوین یافته است. در این نظریه، عناصر ساختاری اسطوره، که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد. از منظر یونگ، نوعی تجربۀ همگانی در این عناصر وجود دارد که در شکلهای متفاوت و در همۀ نسلها تکرار میشود. شینودا بولن، روانشناس و نظریهپرداز معاصر، نیز با تکمیل نظریات یونگ و تشریح دقیق نمود آن در افراد و زندگی روزمره، به شناخت هرچه بیشتر کهنالگوها کمک شایانی کرده است. در این پژوهش با استفاده از معیارهای اسطورهشناختی و روانشناسی در نظریات شینودا بولن، دو شخصیت نمایشی مشهور «زن»، یعنی «جولیا» از نمایشنامۀ دوشیزه جولیا اثر آگوست استریندبرگ و «انسیه» از نمایشنامۀ در مه بخوان اثر اکبر رادی دستمایۀ مطالعهای تطبیقی قرار گرفتهاند. این دو شخصیت علیرغم اینکه در دو زمان و قلمرو جغرافیایی و فرهنگی متفاوت خلق شدهاند، از منظر دیدگاههای شینودا بولن دارای مشابهتهای قابلتوجهی هستند. این مطالعه همچنین نشانگر این حقیقت است که استناد به عناصر اسطورهشناختی و روانشناختی در خلق شخصیتهای نمایشی میتواند به تولید الگویی مشابه در فرایند این آفرینش منجر شود؛ الگویی که مرزهای زمانی و مکانی را درنوردیده و بیش از هر عنصر دیگر بر کهنالگوهای بشر تکیه میکند. الگوهایی که میتواند در تعیین مسیر زندگی و تصمیمات شخصیتها نقشی جدی ایفا کند.
فاطمه شاهرودی
چکیده
مقالة حاضر با هدف تحلیل کهنالگویی فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با تکیه بر شخصیت زن فیلم نگاشته شده است. داستان فیلم به زنی به نام محبوبه میپردازد که پس از پایان جنگ به خانة خود در جنوب بازمیگردد. او با دو مرد، به نامهای داوود و جمعه، که اولی مأمور پاکسازی مینها و دیگری مهاجری از کشور افغانستان است، مواجه ...
بیشتر
مقالة حاضر با هدف تحلیل کهنالگویی فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با تکیه بر شخصیت زن فیلم نگاشته شده است. داستان فیلم به زنی به نام محبوبه میپردازد که پس از پایان جنگ به خانة خود در جنوب بازمیگردد. او با دو مرد، به نامهای داوود و جمعه، که اولی مأمور پاکسازی مینها و دیگری مهاجری از کشور افغانستان است، مواجه میشود و حوادث فیلم در پی این آشنایی شکل میگیرد. چارچوب نظری مقاله بر مبنای دیدگاه جین شینودا بولن است که با ترکیب دستاوردهای روانشناسی یونگ و اساطیر به توضیح و تحلیل کهنالگوهای زنانه و مردانه همچون زئوس، هرمس، آتنا و آفرودیت میپردازد که به رفتار و افکار افراد شکل میدهند. اساس این کهنالگوها ملهم از ویژگیهای غالب خدایان و خدابانوان اساطیر یونان همچون قدرتطلبی، جنگجویی، سخنوری و حس مادری است. نتایج این پژوهش، که با روش توصیفیـ تحلیلی و همچنین شیوة کتابخانهای و میدانی انجام شده، نشان میدهد که در محبوبه، داوود و جمعه به ترتیب کهنالگوهای آفرودیت، هفایستوس و هرمس غالب است. اما تأثیر انرژی آفرودیتی محبوبه بر دو مرد دیگر به تحول جدیدی در آنها میانجامد.
هنر
فاطمه شاهرودی
چکیده
پژوهش حاضر به تحلیل شخصیتهای زن فیلم دعوت (1387) به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا از دیدگاه جین شینودا بولن و نظریة کهنالگوهای زنانة او پرداخته است. فیلم دعوت از پنج اپیزود تشکیل شده؛ اما وجه مشترک همة آنها وجود زنی است که با مسئلة بارداری و کشمکش بر سر سقط آن مواجه میشود. روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع توصیفیـ تحلیلی است و اطلاعات ...
بیشتر
پژوهش حاضر به تحلیل شخصیتهای زن فیلم دعوت (1387) به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا از دیدگاه جین شینودا بولن و نظریة کهنالگوهای زنانة او پرداخته است. فیلم دعوت از پنج اپیزود تشکیل شده؛ اما وجه مشترک همة آنها وجود زنی است که با مسئلة بارداری و کشمکش بر سر سقط آن مواجه میشود. روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع توصیفیـ تحلیلی است و اطلاعات آن براساس روش کتابخانهای و روش میدانی مبتنی بر مشاهدة فیلم و بررسی گفتار و کنش شخصیتهای آن است. بولن در رویکرد خود با الهام از اساطیر یونان به هفت کهنالگو به نامهای هرا، دیمیتر، پرسفون، آتنا، آرتیمیس، هستیا و آفرودیت اشاره کرده که بر شماری از ویژگیهای زنان امروزی همچون تمایل به زناشویی، حس مادری، میل به معصومیت و مطیعبودن دخترانه یا تمایل به پیشرفت تأکید دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که در پنج اپیزود فیلم به ترتیب کهنالگوهای آتنا، پرسفون، دیمیتر، هرا و آتنا در شخصیت اصلی زن فیلم قابل تشخیص و تفسیر است. اما در انتهای هر داستان با غلبة کهنالگوی دیمیتر، زنان از سقط فرزند خود منصرف شدهاند که این امر در اپیزود آخر نمود بارزتری دارد.