ادبیات
علی اصغر کلانتر؛ لاله ملا
چکیده
افسانههای محلی و داستانهای پریان با استفاده از نمادها و کهنالگوها سبب و توضیحدهندة کنش و واکنشهای فردی و گروهی در یک جامعهاند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل روایت و با رویکرد تطبیقی به دو افسانة مشابه «زشت و زیبا» از فرهنگ اروپایی و «شاهمار» از فرهنگ ایرانی میپردازد. سؤال پژوهش آن است که در دو روایت مطالعهشده، ...
بیشتر
افسانههای محلی و داستانهای پریان با استفاده از نمادها و کهنالگوها سبب و توضیحدهندة کنش و واکنشهای فردی و گروهی در یک جامعهاند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل روایت و با رویکرد تطبیقی به دو افسانة مشابه «زشت و زیبا» از فرهنگ اروپایی و «شاهمار» از فرهنگ ایرانی میپردازد. سؤال پژوهش آن است که در دو روایت مطالعهشده، چه چیزی بهمنزلة کمال مطلوبِ زن در عبور از گذر تکاملی دخترانگی به زنانگی بهواسطة ازدواج تبیین شده است؟ برای رسیدن به پاسخ، با استفاده از مضمون «گذر» در آرای جان هینلز و تبیین ازدواج بهمثابة «گذر تکامل زناشویی» براساس نظر جوزف کمبل دربارة سیر تکاملی قهرمانهای اسطورهای، وضعیت قهرمان زن دو افسانه در مرحلة گذر زناشویی مطالعه و تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد تکامل قهرمان داستان «دیو و دلبر» گذر از وضعیت دخترانگی به زنانگی بهواسطة عشق و وصال با موجودی دیوصورت است که زیباییِ حقیقی پنهانش پس از تجربة عاشقانه آشکار میشود و داستان به انتها میرسد. اما در داستان «شاهمار» عشق و وصال زمانی شکل میگیرد که ماهیت انسانیِ دیو آشکار میشود و این نقطه، آغاز فرایند تکامل نهایی زن یعنی پذیرش نقش مادری است و حفظ عشق و ازدواج اهمیت اصلی و کمال نهایی معرفی میشود.
ادبیات
محمد میرزایی رشنو؛ یوسف علی بیرانوند؛ علی سجادی
چکیده
از نگارههای اسطورهای روی مفرغهای لرستان زنی است که به نظر میرسد الهۀ باروری باشد. گاهی فقط چهرۀ این زن به همراه انار، ماهی و... حک شده است و گاهی به صورت برهنه و در حال زایمان و به همراه قوچ و گل هشتپر مصور شده است. هدف از پژوهش حاضر رازگشایی از تصویر این بانوی منقوش روی سرسنجاقهای برنزی محوطۀ سرخدم لرستان بود. بنابراین، ...
بیشتر
از نگارههای اسطورهای روی مفرغهای لرستان زنی است که به نظر میرسد الهۀ باروری باشد. گاهی فقط چهرۀ این زن به همراه انار، ماهی و... حک شده است و گاهی به صورت برهنه و در حال زایمان و به همراه قوچ و گل هشتپر مصور شده است. هدف از پژوهش حاضر رازگشایی از تصویر این بانوی منقوش روی سرسنجاقهای برنزی محوطۀ سرخدم لرستان بود. بنابراین، با روش توصیفیـ تحلیلی کوشیدیم نمادهای این سرسنجاقها را بررسی و تحلیل کنیم. سؤالات تحقیق عبارتاند از: 1. الهۀ مادر در سرسنجاقهای مفرغی لرستان چگونه تصویر شده است؟ 2. نمادهای مربوط به الهۀ سرسنجاقهای برنزی لرستان چگونه ارزیابی میشوند؟ نتایج تحقیقات صورتگرفته نشان داد که علاوه بر تصویر زن، نقشهای دیگری که همراه او هستند، همچون نقش ماهی، انار و حیواناتی مانند قوچ، نیز نشانه و نماد الهۀ باروریاند. گلهای هشتپر و نیز عدد هفت بر فراوانی دلالت میکند.
ادبیات
رضا ستاری؛ مرضیه حقیقی؛ شهرام احمدی
چکیده
یکی از بنیادیترین مباحث انسانشناسی، مطالعۀ روابط خویشاوندی، شیوههای همسرگزینی و پیوند ازدواج است که از دیرباز مورد توجه نظریهپردازان این حوزه قرار گرفته است. متون کهن حماسی ما، بهرغم بهرهمندی از منابع عظیمی از افسانهها و روایات برخاسته از زندگی مردم، بازتابندۀ مهمترین مسائل اجتماعی، فرهنگی و انسانشناختیِ ...
بیشتر
یکی از بنیادیترین مباحث انسانشناسی، مطالعۀ روابط خویشاوندی، شیوههای همسرگزینی و پیوند ازدواج است که از دیرباز مورد توجه نظریهپردازان این حوزه قرار گرفته است. متون کهن حماسی ما، بهرغم بهرهمندی از منابع عظیمی از افسانهها و روایات برخاسته از زندگی مردم، بازتابندۀ مهمترین مسائل اجتماعی، فرهنگی و انسانشناختیِ مردم ایران باستاناند. با توجه به جایگاه درخور این آثار برای تحلیل مسائل انسانشناختی، تاکنون جز شاهنامۀ فردوسی، به سایر حماسههای ملی از این منظر توجه چندانی نشده است. در این پژوهش، به بررسی روابط خویشاوندی در شاهنامه و حماسههای ملی متأثر از آن، از دیدگاه نظریۀ انسانشناسی ساختاری کلود لویـ استروس پرداخته شده است. استروس با تکیه بر نظریۀ تقابلهای دوگانه، خانواده و نظام خویشاوندی را بهمنزلۀ نخستین قرارداد اجتماعی و نقطۀ آغاز فرهنگ بشری در تقابل با طبیعت قرار میدهد. از نظر او، برونهمسری در تقابل با درونهمسری (ازدواج با محارم)، نشاندهندۀ تقابل اساسی فرهنگ/ طبیعت است. بر این اساس، در این پژوهش به تقابلهای مهم قابل طرح در روابط خویشاوندی حماسههای ملی، از دیدگاه انسانشناسی ساختارگرا، پرداخته شده است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که بر نظام خویشاوندی این متون، تقابلهایی همچون تقابل ایران/ انیران، زن/ مرد، برونهمسری/ درونهمسری، پدرسالاری/ مادرسالاری، پدرمکانی/ مادرمکانی و... حاکم است که وامدار اندیشۀ تقابلگرایِ اساطیر کهن ایرانی است.
ادبیات
ذوالفقار علامی؛ الناز خجسته
چکیده
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، ...
بیشتر
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، انواع زایمان غیرطبیعی نیز از موضوعات برجستة اساطیری و کهنالگویی است که بهطور مستقیم با ماجرای تولد برخی پهلوانان اساطیری در فرهنگها و ملل گوناگون درآمیخته است. از داستان تولد «رستم» گرفته تا تولد پهلوانانی چون «آرتور» و «هرکول» تا ایزدان و پهلوانانی مانند «اندرا»، ایزد «مهر» یا «میترا»، «بهرام»، «آتنه»، «مینروا»، «ساناسار و باقداسار»، «اوزیریس» یا «اوزیرمق»، «آتیس»، «سوسلان»، و «باترازد»، «مشی و مشیانه»، «بودا» و «برهما» و «سوشیانس» با کهنالگوی سختزایی و زایمانهای غیرطبیعی مواجهیم. این جستار با بهرهگیری از روش توصیفیـ تحلیلی درصدد است دلایل اینگونه تولدها را در میان اساطیر بررسی و کارکرد کهنالگویی آن را روشن کند. با توجه به نتایج، بهنظر میرسد این تولدهای فراطبیعی درواقع گونهای براعت استهلال داستانی است تا برجستگی و بزرگیشان را از لحاظ قدرت جسمی و روحی و اعمال پهلوانی در دوران شکوفاییشان بهتصویر بکشد.
ادبیات
رضا ستاری؛ مرضیه حقیقی؛ معصومه محمودی
چکیده
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و ...
بیشتر
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و بازتابندۀ بسیاری از اساطیر و نمادهایی هستند که بهطور ناخودآگاه ظهور یافتهاند. از آنجا که حیات بشری، پیش از وقوف حماسه، یک دورۀ زنسروری را با تقدس بزرگمادران ازلی گذرانده، ناخودآگاه بشری از نمادهایی انباشته است که بر عنصر مادینۀ هستی دلالت دارند. با توجه به این انگاره، تاکنون پژوهشی در زمینۀ نمودهای کهنالگوی «مادرمثالی» در حماسههای ملی انجام نشده است. این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسش بوده که نیروی بزرگمادران ازلی در قالب چه نمادهایی در متون حماسی تجلی یافته و این نمادها چه نقشی در زندگی قهرمانان حماسه برعهده دارند؟ دستاورد پژوهش حاکی از آن است که گرچه در آثار حماسی زنان عموماً نقشی تعیینکننده ندارند، خلأ حضور زنان و مادران در آثار حماسی بهطور ناخودآگاه و در قالب نمادهایی همانند آب، چشمه، باد، گیاه، کوه، غار، آتش و... پرشده که در رسیدن قهرمانان به فردیت نقش دارند.
ادبیات
رضا ستاری؛ حسین حسن پور آلاشتی؛ مرضیه حقیقی
چکیده
بانوگشسبنامه یکی از منظومههای حماسی ملی است که به تقلید از شاهنامة فردوسی در شرح زندگی و دلاوریهای بانوگشسب، دختر رستم، به نظم درآمده است. این منظومه، تنها اثر حماسی در ادب فارسی است که محور داستان آن یک قهرمان زن است. بیشتر پژوهشگرانی که این منظومه را بررسی کردهاند، بر چگونگی حضور بانوگشسب در متون حماسی و شرح پهلوانیهایش ...
بیشتر
بانوگشسبنامه یکی از منظومههای حماسی ملی است که به تقلید از شاهنامة فردوسی در شرح زندگی و دلاوریهای بانوگشسب، دختر رستم، به نظم درآمده است. این منظومه، تنها اثر حماسی در ادب فارسی است که محور داستان آن یک قهرمان زن است. بیشتر پژوهشگرانی که این منظومه را بررسی کردهاند، بر چگونگی حضور بانوگشسب در متون حماسی و شرح پهلوانیهایش تأکید کرده و گاه جنگاوریهای او را به تأثیرات بهجامانده از دورة زنسروری و تسلط ایزدبانوان جنگاور اساطیری مربوط دانسته و به زمینههای روانشناختی کردارهای این پهلوانِ زن کمتر توجه نشان دادهاند. آنچه در این پژوهش بررسی میشود، زمینههای اسطورهای و روانشناختی شخصیت و اعمال دلاورانة بانوگشسب در منظومة حماسی بانوگشسبنامه است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که با وجود مشاهدة نشانههایی از زنسروری و زنسالاری در منظومه، این نشانهها در برابر تسلط فرهنگ پدرسالار رنگ باخته و پدرسالاری جایگزین مادرسالاری شده است. در بخش دوم این مقاله، این نکته، از دیدگاه روانشناسی تحلیلی یونگ، تحلیل شده است. بنابر این دیدگاه، رفتار جنگاورانه و مردانة بانوگشسب را نهتنها نمیتوان نشانة زنسالاری دانست، بلکه باید آن را به تأثیرات القایی کهنالگوی آنیموس (روانمردانة درون زن) نسبت داد که به واسطة زندگی بانوگشسب در جمع پهلوانان برتر حماسه و متأثر از رفتارهای مردانه در او نهادینه شده است.