نسرین محمدپور؛ مسعود تقی آبادی؛ وحید شالچی
چکیده
این پژوهش درصدد بررسی برساخت سوژۀ زن سرپرست خانوار در سینمای بعد انقلاب است تا با استفاده از تفسیر فوکو و آلتوسر از سوژگی، بدین سؤال پاسخ دهد که سوژۀ زن سرپرست خانوار در این آثار سینمایی به چه صورتی برساخت و بازنمایی شده است؟ پژوهش با روش نشانهشناسی و بهرهگیری از الگوی فیسک و بارت و تلفیق آن با رویکرد سلبی و کاودری صورت گرفته ...
بیشتر
این پژوهش درصدد بررسی برساخت سوژۀ زن سرپرست خانوار در سینمای بعد انقلاب است تا با استفاده از تفسیر فوکو و آلتوسر از سوژگی، بدین سؤال پاسخ دهد که سوژۀ زن سرپرست خانوار در این آثار سینمایی به چه صورتی برساخت و بازنمایی شده است؟ پژوهش با روش نشانهشناسی و بهرهگیری از الگوی فیسک و بارت و تلفیق آن با رویکرد سلبی و کاودری صورت گرفته که با نمونهگیری هدفمند، سه فیلم «روسری آبی، کافهترانزیت، و دهلیز» از دهۀ 70، 80 و 90 برای تحلیل برگزیده شده است. نتایج نشان میدهد که قدرت در این فیلمها بر قداست خانواده و لزوم مدیریت زن در آن پرداخته و گفتمان خانهدار بودن زن را بازتولید کرده است. ازسوی دیگر شاهد برساخت زن وفادار در قبال تعهد به همسر یا خانواده و عهدهدار نقشهای مردانه هستیم. زنانگی مطلوبی که در فیلمها بهتصویر کشیده است، شامل 1) برساخت زنِ خانهدار، وفادار، سرپرست خانوار و حامی شوهر؛ 2) زن ِسرپرست خانوار و متعهد به خانواده و شاغل؛ 3) زن ِسرپرست خانوار، عفیف و عشقورز است. معانی فرهنگی فیلمها عبارتند از: طبقۀ اجتماعی پایین زنهای سرپرست خانوار؛ در معرض قضاوت قرار داشتن زنهای سرپرست خانوار جوان؛ مشکلات معیشتی و اقتصادی آنان؛ نگاه برساختشدۀ مردم به آنها؛ ایفای نقشهای چندگانه و مادرانگی قوی؛ تفاوتهای فرهنگی و ارزشی اقوام مختلف؛ ازخودگذشتگی و فداکار بودن و ترسیم سنتهای قدیمی بیوهگی زنان. همچنین تمامی زنان سرپرست خانوار سعی در تغییر و شروع دوباره دارند، اما در مواجهه با جامعه، سنتها، کلیشههای جنسیتی و برتراندیشی مردانه، فرصت توانمندسازی را از آنها میگیرد.
جلیل کریمی؛ سیاوش قلی پور؛ مریم هوری
چکیده
با نزدیکتر شدن رویکردها و ایده های علمی و هنری به همدیگر و مطرحشدن نسبت بین جامعه و هنر، تصویر ارائهشده از گروههای مختلف، بهویژه گروههای فرودست جامعه، از جمله زنان، در رسانهها به موضوعی جدی برای پژوهش بدل شد. مقالة حاضر میکوشد با اتکای به ایدههای نظریة فمینیسم و رویکرد گفتمانکاوی، نحوة بازنمایی این تصویر ...
بیشتر
با نزدیکتر شدن رویکردها و ایده های علمی و هنری به همدیگر و مطرحشدن نسبت بین جامعه و هنر، تصویر ارائهشده از گروههای مختلف، بهویژه گروههای فرودست جامعه، از جمله زنان، در رسانهها به موضوعی جدی برای پژوهش بدل شد. مقالة حاضر میکوشد با اتکای به ایدههای نظریة فمینیسم و رویکرد گفتمانکاوی، نحوة بازنمایی این تصویر را در آثار سینمایی (ده فیلم) دهة 1380 در ایران توصیف و نسبت تصاویر برساختة آنها را با گفتمانهای سیاسی غالب در این دوره تحلیل کند. براساس یافتهها، در بیشتر فیلمها، بازنمایی زندگی زنان به سمت مدرنترشدن و متمایل به ایدههای غیرمردسالارانه میرود، اما این زنان مدرن هم هرگز در حالتی قطبی قرار نمیگیرند. آنان همزمان ویژگیهای اصلی هر دو گفتمان را با خود دارند. با توجه به کلیت تصاویر، بهرغم تأثیرپذیری این آثار از نگرش کارگردانان و تعلقات گفتمانی آنها، جلوههایی بازتابی از شرایط اجتماعی مسئلة «زنانگی و مردانگی» در این فیلمها دیده میشود. گویی بازتابی از شرایط گذار واقعی جامعه از مرحلة سنتیتر به مدرنتر در فیلمها نیز وجود دارد.
منصور طبیعی؛ رعنا محمدتقی نژاد اصفهانی
چکیده
هدف از این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی فرودستی زنان از خلال تحلیل چهار فیلم سینمایی عروس آتش، کاغذ بیخط، خانة پدری و ناهید است. چارچوب نظری استفادهشده نظریة خودمداری قاضیمرادی است که با روش تحلیلگفتمان انتقادی فرکلاف انجام شده است. تحلیلگفتمان انتقادی با پیوند میان ساختارهای گفتمانی و بافتهای اجتماعی میتواند ...
بیشتر
هدف از این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی فرودستی زنان از خلال تحلیل چهار فیلم سینمایی عروس آتش، کاغذ بیخط، خانة پدری و ناهید است. چارچوب نظری استفادهشده نظریة خودمداری قاضیمرادی است که با روش تحلیلگفتمان انتقادی فرکلاف انجام شده است. تحلیلگفتمان انتقادی با پیوند میان ساختارهای گفتمانی و بافتهای اجتماعی میتواند به درک ما برای فهم مسائلی که وجود دارد کمک کند. از جمله نظمهای گفتمانی مسلط، گفتمان پدرسالاری است که روابط بین دو جنس را از موضع قدرت واسازی میکند؛ همچنین، گفتمانِ سنت و تجدد که باعث میشود سوژهها به بازتعریف هویت خویش دست بزنند. این روش شامل سه مرحلة توصیف، تفسیر و تبیین است. برای این منظور، در مرحلة توصیف، به ویژگیهای صوری متن (تحلیل دیالوگها و سکانسها) توجه شده است. در مرحلة دوم، که مرحلة تفسیر است، به بیناگفتمانیت (پرکتیس گفتمانی) پرداخته شده است؛ و در مرحلة آخر تأثیر متقابل ساختارهای کلان اجتماعی بر متن با تکیه بر نظریة خودمداری بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که چگونه از گذار دو فضای گفتمانی سنت و تجدد، نظم گفتمان جنسیتی و روابط قدرت نهفته در این سلسلهمراتب، باعث فرودستی زنان و سپس مقاومت آنها در برابر فرادستی مردان شده است. زنانگیهای مدرن و سنتی نهتنها در تقابل باهم قرار میگیرند، بلکه از سویی دیگر، دال زنانه در مقابل سوژههای مرد سنتی و مدرن نیز بازنمایی میشود.
هنر
مریم رفعت جاه؛ نیلوفر هومن
چکیده
این مطالعه تلاشی است برای واکاوی سوژۀ زن مطلقه در محتوای روایی و تصویری سینمای ایران. بدین منظور، با بهکارگیری رویکرد برساختگرا در نظریۀ بازنمایی استوارت هال، بهمنزلۀ چارچوب نظری، و با استفاده از روش تحلیل ساختار روایت بارت و تحلیل نشانهشناختی فیسک در سه سطح رمزگان واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی، فیلمهای استراحت مطلق و ناهید ...
بیشتر
این مطالعه تلاشی است برای واکاوی سوژۀ زن مطلقه در محتوای روایی و تصویری سینمای ایران. بدین منظور، با بهکارگیری رویکرد برساختگرا در نظریۀ بازنمایی استوارت هال، بهمنزلۀ چارچوب نظری، و با استفاده از روش تحلیل ساختار روایت بارت و تحلیل نشانهشناختی فیسک در سه سطح رمزگان واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی، فیلمهای استراحت مطلق و ناهید تحلیل و ارزیابی شدهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که: 1. ساختار روایی فیلمها سهبخشی است، 2. روایتها در فضای شهری اتفاق میافتد، 3. بحرانهایی که زن مطلقه با آنها مواجه میشود، مهمترین مضامین را تشکیل میدهند، 4. زنِ بادرایت مهمترین تیپ مطرح است، 5. نشاندادن مردسالاری، تدبیر زنانه در برابر بیدرایتی مردانه و تفوق شر بر خیر، مهمترین دغدغههای ایدئولوژیک مطرحشده در فیلمها هستند.
رشید احمدرش؛ احمد غلامی
چکیده
پژوهش حاضر به تحلیل تغییرات در هویت فرد مدرن و تبدیل شکل هویت جنسی زن و مرد معاصر ایران در دهة 1380 میان طبقة متوسط شهری، بهخصوص در کلانشهرها، میپردازد. این پژوهش درواقع با تحلیل کیفی و نشانهشناختیِ دو فیلم کنعان (مانی حقیقی) و شهرت (ایرج قادری) نشان میدهد که طی این دهه نوعی دگردیسی و تبدیل شکل صمیمیت میان انسانها، بهخصوص در ...
بیشتر
پژوهش حاضر به تحلیل تغییرات در هویت فرد مدرن و تبدیل شکل هویت جنسی زن و مرد معاصر ایران در دهة 1380 میان طبقة متوسط شهری، بهخصوص در کلانشهرها، میپردازد. این پژوهش درواقع با تحلیل کیفی و نشانهشناختیِ دو فیلم کنعان (مانی حقیقی) و شهرت (ایرج قادری) نشان میدهد که طی این دهه نوعی دگردیسی و تبدیل شکل صمیمیت میان انسانها، بهخصوص در رابطه با خود، شکل گرفته است که میتواند در تحولات مربوط به توسعة خود، فردیشدن جامعه، و تحول در هویت جنسی و سکسوالیتة افرادـ بهخصوص در میان طبقۀ متوسط شهریـ ریشه داشته باشد که در جستوجوی هویت سیال فردی و جنسیتی خویش است؛ تحولی که در عین داشتن لایههای دموکراتیک و اعطای نقش مرکزی به زنان و مردان در تصمیمگیریهایشان در قبال بدن، درواقع حامل پریشانیها و آشفتگیها در زندگی آنها هم هست. بررسی این تحولات از دریچة سینما در این دهه میتواند لایههای باریک و ژرفی از حیات فرد مدرن و حیات ذهنی وی را به تصویر بکشد. درنهایت، یافتههای این پژوهش میتواند افق روشنی را فراروی مسئولان و برنامهریزان شهری قرار دهد؛ بهخصوص در کلانشهرها به منظور برنامهریزی بهتر و هوشمندانه و مهندسی معقول امور هنری و درنهایت سیاستهای مرتبط با بدن و هویت فردی.
مهران سهراب زاده؛ اسماعیل حسام مقدم
چکیده
این مقاله درصدد صورتبندی تحلیل روانکاوانهای از سینمای ایران در دهة هشتاد شمسی است. فیلمهای شاخص این دوره در فضایی تولید شدهاند که نظرگاه خویش را در بازنمایی زندگی روزمره و اخلاقزیستی طبقة متوسط شهری برساختهاند. ازهمینرو، با انتخاب فیلم سینمایی به همین سادگی (به کارگردانی رضا میرکریمی/ 1386)، بهمثابة ...
بیشتر
این مقاله درصدد صورتبندی تحلیل روانکاوانهای از سینمای ایران در دهة هشتاد شمسی است. فیلمهای شاخص این دوره در فضایی تولید شدهاند که نظرگاه خویش را در بازنمایی زندگی روزمره و اخلاقزیستی طبقة متوسط شهری برساختهاند. ازهمینرو، با انتخاب فیلم سینمایی به همین سادگی (به کارگردانی رضا میرکریمی/ 1386)، بهمثابة نمونهای از این صورتبندی گفتمانی، به تحلیل گونهای از بازنمایی زیستروزمرة طبقة متوسط شهری پرداخته شده است که در این دهه به شکلی از پروبلماتیک فرهنگ ایرانی مبدل گشتهاند. این فیلم، از درون روایت خویش، اشاراتی دال بر توجه به ابژههای غایبی دارد که در گوشه و کنارهای زندگی روزمره رسوخ کردهاند و از درونشان دلالتهایی شکل گرفته که مسیر امر روزمره را در جهت امر ناخودآگاه سوژه رهنمون کرده است. این مقاله، با تحلیلی روانکاوانه، قصد آن دارد که به تفسیر و تأویلی از ابژههای غایبی بپردازد که زیستروزمرة این سوژهها را (که اغلب نیز زناند)، آنگونه که در این فیلمها بازنمایی شده، برساخت میکند؛ ابژههای غایبی که در برساختن سوژههای خطخورده و ازهمپاشیده نقشی اساسی در زندگی روزمرة امروزین بازی میکنند.
محمد عموزاده؛ نسیم اسفندیاری
چکیده
با دو سویه فرضکردن رابطة بین جامعه و رسانه میتوان تغییرات نحوة ارائة هویت زن در رسانة سینمای ایران را بررسی کرد، و از این راه شاید بتوان تحلیل قابل قبولی از روند تغییر اجتماعی در زمینة هویت زنانه بهدست داد. مقالة حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوا در صدد است تأثیر متقابل جریانهای اجتماعی عمدة بعد از انقلاب اسلامی ایران و نحوة ...
بیشتر
با دو سویه فرضکردن رابطة بین جامعه و رسانه میتوان تغییرات نحوة ارائة هویت زن در رسانة سینمای ایران را بررسی کرد، و از این راه شاید بتوان تحلیل قابل قبولی از روند تغییر اجتماعی در زمینة هویت زنانه بهدست داد. مقالة حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوا در صدد است تأثیر متقابل جریانهای اجتماعی عمدة بعد از انقلاب اسلامی ایران و نحوة بازتاب زنانگی در سینمای ایران بر یکدیگر را مورد تحلیل قرار داده و به این پرسش پاسخ گوید که آیا جریانهای مسلط سینمایی این مقطع از تاریخ، تأثیر قابل ملاحظهای بر نحوة هویت زن در فیلمهای سینمایی گذاشته است؟ بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد که تغییرات اجتماعی با روند رو به رشدی در زمینة ارائة تصویر فرهنگی پیشرفتهتر از زنانگی در سینمای ایران همراه بوده است.