هنر
الاء بصل؛ ابوالقاسم دادور؛ فاطمه کاتب؛ مریم مونسی سرخه
چکیده
اساطیر رومی به دلیل تجسم خدایان در قالب پیکرههایی انسانی با تواناییهای ماوراءطبیعی، دارای جایگاهی مقدس و جاودانه بودهاند و از ارزش هنری و تاریخی برخوردارند. اسطورهها شامل خدایان، نیمهخدایان و صحنههای حماسی و نمادین، در نقاشیهای دیواری رومی سوریه تصویر شدهاند. این نقاشیها به نمایش رسوم و اصول اخلاقی میپردازند و نحوۀ ...
بیشتر
اساطیر رومی به دلیل تجسم خدایان در قالب پیکرههایی انسانی با تواناییهای ماوراءطبیعی، دارای جایگاهی مقدس و جاودانه بودهاند و از ارزش هنری و تاریخی برخوردارند. اسطورهها شامل خدایان، نیمهخدایان و صحنههای حماسی و نمادین، در نقاشیهای دیواری رومی سوریه تصویر شدهاند. این نقاشیها به نمایش رسوم و اصول اخلاقی میپردازند و نحوۀ پیروی از مذهب و ارزش کارکردی و درونی جامعه را بیان میکنند. پوشش زن، بهعنوان مؤلفهای نشانگر تمدن، در بخش مهمی از جامعۀ سوری روم تجسم یافته است. هدف، شناسایی مضامین اسطورهای در نقوش انسانی و شناخت معانی آنهاست. در این راستا فرمهای ظاهری پوشش زن در پنج نقاشی دیواری بررسی و سپس با پوشش زن سوری در دورۀ روم تطبیق داده میشود که با مؤلفههای نیاز و نهاد مالینوفسکی تحلیل میشود. پرسش آنست که از منظر کارکردگرایی، وجوه اشتراک و افتراق پوشاک در نقاشیهای دیواری و زنان سوریۀ دورۀ روم با تأکید بر عناصر اسطورهای مالینوفسکی چیست؟ نتایج نشان داد که نوع پوشش زنان و رنگهای بهکاررفته در نقاشیها و لباس زنان سوریۀ دورۀ روم، علاوهبر پاسخگویی به نیاز به پوشش، در جهت پاسخگویی به نیازهای فرهنگی و انسجام روحی ازقبیل اخلاقمداری، باورهای اجتماعی و دینمداری نیز برآمده است. در جامعۀ سوریۀ دورۀ روم، نهادها در خدمت برآوردهکردن نیازهای زنان بودند و نقش مثبتی در بقای کلی جامعه داشتند. روش پژوهش، تطبیق تاریخی- تحلیلی و شیوۀ گردآوری اطلاعات، اسنادی است.
ادبیات
ذوالفقار علامی؛ الناز خجسته
چکیده
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، ...
بیشتر
کهنالگو بهمنزلۀ عاملی فطری در ناخودآگاه جمعی بشر، با اسطوره پیوندهای ژرف و مرزهای مشترک فراوانی دارد. درواقع، اسطورهها کهنالگوهایی هستند که دلایل شکلگیری آنها، با توجه به ناخودآگاه جمعی بشر، بررسی میشود. مطابق آرای یونگ، هر اسطوره براساس مجموعهای از عوامل و علل غریزی، در ذهن مردمان به وجود آمده است. در این میان، انواع زایمان غیرطبیعی نیز از موضوعات برجستة اساطیری و کهنالگویی است که بهطور مستقیم با ماجرای تولد برخی پهلوانان اساطیری در فرهنگها و ملل گوناگون درآمیخته است. از داستان تولد «رستم» گرفته تا تولد پهلوانانی چون «آرتور» و «هرکول» تا ایزدان و پهلوانانی مانند «اندرا»، ایزد «مهر» یا «میترا»، «بهرام»، «آتنه»، «مینروا»، «ساناسار و باقداسار»، «اوزیریس» یا «اوزیرمق»، «آتیس»، «سوسلان»، و «باترازد»، «مشی و مشیانه»، «بودا» و «برهما» و «سوشیانس» با کهنالگوی سختزایی و زایمانهای غیرطبیعی مواجهیم. این جستار با بهرهگیری از روش توصیفیـ تحلیلی درصدد است دلایل اینگونه تولدها را در میان اساطیر بررسی و کارکرد کهنالگویی آن را روشن کند. با توجه به نتایج، بهنظر میرسد این تولدهای فراطبیعی درواقع گونهای براعت استهلال داستانی است تا برجستگی و بزرگیشان را از لحاظ قدرت جسمی و روحی و اعمال پهلوانی در دوران شکوفاییشان بهتصویر بکشد.
ادبیات
رضا ستاری؛ مرضیه حقیقی؛ معصومه محمودی
چکیده
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و ...
بیشتر
مادرمثالی یکی از کهنالگوهای مهم نظریۀ روانشناختی یونگ است که به شکل شخصیت مادر واقعی، یا در قالب نمادهایی که بر جنبۀ مادرانه دلالت دارند، در آثار ادبی تجلی مییابد. حماسه اثری است برآمده از جامعۀ مردسالار که قدرتنماییهای مردانه در آن بیش از نقشورزی زنان به چشم میآید. اما آثار حماسی زیرساختی اسطورهای دارند و بازتابندۀ بسیاری از اساطیر و نمادهایی هستند که بهطور ناخودآگاه ظهور یافتهاند. از آنجا که حیات بشری، پیش از وقوف حماسه، یک دورۀ زنسروری را با تقدس بزرگمادران ازلی گذرانده، ناخودآگاه بشری از نمادهایی انباشته است که بر عنصر مادینۀ هستی دلالت دارند. با توجه به این انگاره، تاکنون پژوهشی در زمینۀ نمودهای کهنالگوی «مادرمثالی» در حماسههای ملی انجام نشده است. این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسش بوده که نیروی بزرگمادران ازلی در قالب چه نمادهایی در متون حماسی تجلی یافته و این نمادها چه نقشی در زندگی قهرمانان حماسه برعهده دارند؟ دستاورد پژوهش حاکی از آن است که گرچه در آثار حماسی زنان عموماً نقشی تعیینکننده ندارند، خلأ حضور زنان و مادران در آثار حماسی بهطور ناخودآگاه و در قالب نمادهایی همانند آب، چشمه، باد، گیاه، کوه، غار، آتش و... پرشده که در رسیدن قهرمانان به فردیت نقش دارند.
ادبیات
رضا ستاری؛ حسین حسن پور آلاشتی؛ مرضیه حقیقی
چکیده
بانوگشسبنامه یکی از منظومههای حماسی ملی است که به تقلید از شاهنامة فردوسی در شرح زندگی و دلاوریهای بانوگشسب، دختر رستم، به نظم درآمده است. این منظومه، تنها اثر حماسی در ادب فارسی است که محور داستان آن یک قهرمان زن است. بیشتر پژوهشگرانی که این منظومه را بررسی کردهاند، بر چگونگی حضور بانوگشسب در متون حماسی و شرح پهلوانیهایش ...
بیشتر
بانوگشسبنامه یکی از منظومههای حماسی ملی است که به تقلید از شاهنامة فردوسی در شرح زندگی و دلاوریهای بانوگشسب، دختر رستم، به نظم درآمده است. این منظومه، تنها اثر حماسی در ادب فارسی است که محور داستان آن یک قهرمان زن است. بیشتر پژوهشگرانی که این منظومه را بررسی کردهاند، بر چگونگی حضور بانوگشسب در متون حماسی و شرح پهلوانیهایش تأکید کرده و گاه جنگاوریهای او را به تأثیرات بهجامانده از دورة زنسروری و تسلط ایزدبانوان جنگاور اساطیری مربوط دانسته و به زمینههای روانشناختی کردارهای این پهلوانِ زن کمتر توجه نشان دادهاند. آنچه در این پژوهش بررسی میشود، زمینههای اسطورهای و روانشناختی شخصیت و اعمال دلاورانة بانوگشسب در منظومة حماسی بانوگشسبنامه است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که با وجود مشاهدة نشانههایی از زنسروری و زنسالاری در منظومه، این نشانهها در برابر تسلط فرهنگ پدرسالار رنگ باخته و پدرسالاری جایگزین مادرسالاری شده است. در بخش دوم این مقاله، این نکته، از دیدگاه روانشناسی تحلیلی یونگ، تحلیل شده است. بنابر این دیدگاه، رفتار جنگاورانه و مردانة بانوگشسب را نهتنها نمیتوان نشانة زنسالاری دانست، بلکه باید آن را به تأثیرات القایی کهنالگوی آنیموس (روانمردانة درون زن) نسبت داد که به واسطة زندگی بانوگشسب در جمع پهلوانان برتر حماسه و متأثر از رفتارهای مردانه در او نهادینه شده است.
جامعه شناسی
ابوالحسن امین مقدسی؛ کلثوم تنها
چکیده
عزالدین مناصره از شعرای برجستۀ معاصر فلسطینی است که در حوزۀ شعر مقاومت و فلسطین با طرح مضامینی نو در حوزۀ نقد با ارائۀ آرای خود جایگاه خاصی در ادب معاصر یافته است. حضور شخصیتهای سنتی، بهویژه شخصیتهای مؤنث اسطوری و فولکلوریک، در شعر وی از بسامد بالایی برخوردار است و شاعر تحتتأثیر عوامل فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی، با هنرنمایی ...
بیشتر
عزالدین مناصره از شعرای برجستۀ معاصر فلسطینی است که در حوزۀ شعر مقاومت و فلسطین با طرح مضامینی نو در حوزۀ نقد با ارائۀ آرای خود جایگاه خاصی در ادب معاصر یافته است. حضور شخصیتهای سنتی، بهویژه شخصیتهای مؤنث اسطوری و فولکلوریک، در شعر وی از بسامد بالایی برخوردار است و شاعر تحتتأثیر عوامل فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی، با هنرنمایی خاص، در القای مفاهیم مورد نظر از آن الهام گرفته است. اسطورهها و نمادهای به کار گرفته شده در شعر مناصره، بیشتر ملی، عربی، و بومیاند و صبغۀ مذهبی کمرنگی در آنها دیده میشود. او بیشتر از اسطورههایی بهره میگیرد که بیانگر پایداری و هویت و میراث ملیاند؛ همانند: زرقاء یمامه، مریم، و جفرا. این مقاله، که به روش توصیفیـ تحلیلی است، به بیان مفهوم اسطوره و بررسی و تحلیل شخصیتهای اسطورهای زنانه، که منشأ بومی و ملی و نیز اسطورههایی که منشأ دینی و یونانی دارند، میپردازد. بنابراین، هدف از نگارش این مقاله بررسی و تحلیل شخصیتهای اسطورهای و نمادین زن و تنوع آن در شعر مناصره است.
مهدی حامدسقایان؛ منصوره صدیف
چکیده
در این پژوهش، که به روش توصیفیـ تحلیلی انجام شده است، با بهرهگیری از رویکردی اسطورهایـ روانشناختی، با بررسی شخصیتِ قهرمانان زنِ پنج نمایشنامة نمونه، به این مسئلة اساسی خواهیم پرداخت که تصویر زنان در ادبیات نمایشی دفاع مقدس تا چه میزان با مبانیِ ارزشی دفاع مقدس همخوانی دارد و در این آثار در ترسیم چهرة زنی راستین، که ...
بیشتر
در این پژوهش، که به روش توصیفیـ تحلیلی انجام شده است، با بهرهگیری از رویکردی اسطورهایـ روانشناختی، با بررسی شخصیتِ قهرمانان زنِ پنج نمایشنامة نمونه، به این مسئلة اساسی خواهیم پرداخت که تصویر زنان در ادبیات نمایشی دفاع مقدس تا چه میزان با مبانیِ ارزشی دفاع مقدس همخوانی دارد و در این آثار در ترسیم چهرة زنی راستین، که درگیر جنگی ناخواسته است، تا چه حد مسیری همپای ارزشهای فرهنگ دفاع مقدس پیموده شده است؟
در این مقاله، از ویژگیهای «کهنالگوی زنطبیعی»، که برگرفته از دیدگاههای کارل گوستاو یونگ است، بهره گرفتهایم؛ کهنالگویی که در بررسیهای ادبی و هنری کشورمان کمتر بدان توجه شده است.
در بخش نخستِ مقاله، به بررسی ویژگیهای روانشناسانه و اسطورهشناسانة کهنالگوی زنطبیعی پرداخته و تأثیرات فرهنگی و سایر عوامل را بر آن بررسی کردهایم. در بخشهای دیگر، ضمن برشمردن خصایص زنطبیعی، به تطبیق این ویژگیها با تصویر زن در نمایشنامههای نمونة دفاع مقدس پرداختهایم.
در نتیجة مقاله آمده است که در ادبیات نمایشی دفاع مقدس نبودِ خلاقیت، سرزِندگی، و شادی و نشاط در زندگی قهرمانانِ زن به امری معمول تبدیل شده است. شناخت هرچه بهتر کهنالگوی زنطبیعی میتواند زمینهای را فراهم آورد که با حفظ ارزشها بتوان آثاری آفرید که زن با طبیعت راستین خود به تصویر درآید.
هدف از این پژوهش، ارزشگذاریِ «ادبیات نمایشی دفاع مقدس» از طریق دیدگاههای یونگ نیست، بلکه این مطالعه به دنبال آن است تا نشان دهد که خواه پژوهش براساس نظریات یونگ باشد و خواه هر روانشناس و فیلسوف دیگر، چگونه میتواند به شناخت بیشتر از شخصیت زن در این آثار بینجامد؛ شناختی که میتواند ما را از هرگونه بیراهه، که با مبانی ارزشی منافات دارد، دور کند و در ترسیم چهرهای راستین از زنان غیور کشورمان یاریمان دهد.