مقاله پژوهشی
صمد عابدینی؛ صمد رسول زاده اقدم؛ پرویز صبوری کزج
چکیده
از عوامل تعیینکنندة عدالتطلبی و سلطهجویی، ادراک هر فرد از عدالت جنسیتی است. این پژوهش با هدف مطالعة ادراک عدالت جنسیتی زنان و نقش عوامل جامعهشناختی در پیدایش این پدیده در بستر قومیت انجام شده است. مبانی نظری پژوهش براساس نظریههای هومنز، بوردیو و پارسونز تدوین یافته است. روش پژوهش از نوع پیمایش است که دادهها با ابزار ...
بیشتر
از عوامل تعیینکنندة عدالتطلبی و سلطهجویی، ادراک هر فرد از عدالت جنسیتی است. این پژوهش با هدف مطالعة ادراک عدالت جنسیتی زنان و نقش عوامل جامعهشناختی در پیدایش این پدیده در بستر قومیت انجام شده است. مبانی نظری پژوهش براساس نظریههای هومنز، بوردیو و پارسونز تدوین یافته است. روش پژوهش از نوع پیمایش است که دادهها با ابزار پرسشنامة محققساخته گردآوری شده است. جامعة آماری شامل کلیة زنان بالای20سال اقوام ترک، کرد و گیلک شهرستانهای اردبیل، پارسآباد، خلخال، سنندج، پیرانشهر، بیجار، رشت، لاهیجان و تالش است. روش نمونهگیری هدفمند و از نوع سهمیهای است. نتایج پژوهش نشان داد 52درصد از پاسخدهندگان تعریف عدالت جنسیتی را به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ارجاع میدهند و نقش عوامل طبیعی و بیولوژیکی را در شکلدهی به عدالت جنسیتی مفروض نمیدانند. آزمونهای مقایسهای بیشترین اختلاف برداشت از ادراک عدالت جنسیتی را بین قوم کرد و گیلک نشان داد. آزمونهای تحلیل چندمتغیره تفاوت ابعاد ادراک عدالت جنسیتی را برحسب متغیرهای سرمایة فرهنگی، سرمایة اجتماعی، سرمایة نمادین، سرمایة اقتصادی، سرمایة عاطفی و تصورات قالبی بین اقوام ترک، کرد و گیلک تأیید کرد.
مقاله پژوهشی
منصور طبیعی؛ رعنا محمدتقی نژاد اصفهانی
چکیده
هدف از این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی فرودستی زنان از خلال تحلیل چهار فیلم سینمایی عروس آتش، کاغذ بیخط، خانة پدری و ناهید است. چارچوب نظری استفادهشده نظریة خودمداری قاضیمرادی است که با روش تحلیلگفتمان انتقادی فرکلاف انجام شده است. تحلیلگفتمان انتقادی با پیوند میان ساختارهای گفتمانی و بافتهای اجتماعی میتواند ...
بیشتر
هدف از این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی فرودستی زنان از خلال تحلیل چهار فیلم سینمایی عروس آتش، کاغذ بیخط، خانة پدری و ناهید است. چارچوب نظری استفادهشده نظریة خودمداری قاضیمرادی است که با روش تحلیلگفتمان انتقادی فرکلاف انجام شده است. تحلیلگفتمان انتقادی با پیوند میان ساختارهای گفتمانی و بافتهای اجتماعی میتواند به درک ما برای فهم مسائلی که وجود دارد کمک کند. از جمله نظمهای گفتمانی مسلط، گفتمان پدرسالاری است که روابط بین دو جنس را از موضع قدرت واسازی میکند؛ همچنین، گفتمانِ سنت و تجدد که باعث میشود سوژهها به بازتعریف هویت خویش دست بزنند. این روش شامل سه مرحلة توصیف، تفسیر و تبیین است. برای این منظور، در مرحلة توصیف، به ویژگیهای صوری متن (تحلیل دیالوگها و سکانسها) توجه شده است. در مرحلة دوم، که مرحلة تفسیر است، به بیناگفتمانیت (پرکتیس گفتمانی) پرداخته شده است؛ و در مرحلة آخر تأثیر متقابل ساختارهای کلان اجتماعی بر متن با تکیه بر نظریة خودمداری بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که چگونه از گذار دو فضای گفتمانی سنت و تجدد، نظم گفتمان جنسیتی و روابط قدرت نهفته در این سلسلهمراتب، باعث فرودستی زنان و سپس مقاومت آنها در برابر فرادستی مردان شده است. زنانگیهای مدرن و سنتی نهتنها در تقابل باهم قرار میگیرند، بلکه از سویی دیگر، دال زنانه در مقابل سوژههای مرد سنتی و مدرن نیز بازنمایی میشود.
مقاله پژوهشی
محبوبه شعبانی جفرودی؛ سیده مامک صلواتیان؛ علیرضا نیکویی؛ سامره اسدی مجره
چکیده
کهنالگو در روان جمعی انسان برانگیزانندة اعمال انواع کنش در ذهن معنوی اوست و از آنجا که جوهرة هنر، ذهن و روان آدمی است، مقالة حاضر ارتباط میان روانکاوی و معماری را جستوجو میکند. کارل گوستاو یونگ، مبدع نظریة روانشناسی تحلیلی و باسط تئوری کهنالگوها، معماری را چونان روان انسان میداند. بهطوریکه موقن است ابداً پدیدهای ...
بیشتر
کهنالگو در روان جمعی انسان برانگیزانندة اعمال انواع کنش در ذهن معنوی اوست و از آنجا که جوهرة هنر، ذهن و روان آدمی است، مقالة حاضر ارتباط میان روانکاوی و معماری را جستوجو میکند. کارل گوستاو یونگ، مبدع نظریة روانشناسی تحلیلی و باسط تئوری کهنالگوها، معماری را چونان روان انسان میداند. بهطوریکه موقن است ابداً پدیدهای دستساز بشر موجود نیست که نخست به صورت پندار و خیال در روان نبوده باشد. شمار کهنالگوها بهعنوان موضوع اصلی بحث بسیار است. این تحقیق با محوریت قرار دادن دو کهنالگوی آنیما و آنیموس، نخست در پی یافتن و گردآوری نمادهای این کهنالگوها در اندیشهها، آیینها و باورهای قومی و سپس ایجاد تناظر در نمادهای برخی از مهمترین اجزای خانههای سنتی فلات مرکزی ایران شامل دستگاه ورودی، حیاط، ایوان، حوضخانه، اتاق، بادگیر، سرداب و سایر است. مقالة پیش رو با رویکرد تحلیل محتوا در پارادایم کیفی بهروش استقرایی و قیاسی انجام پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهند میان نمادهای کهنالگوهای آنیما و آنیموس و مضامین معنوی نهفته در اجزای خانههای سنتی تناظر برقرار است و همانگونه که روان انسان کامل سرشتی دووجهی دارد، تعادل میان هردو نمودهای روانزنانه و روانمردانه در کلیت والای معماری سنتی خانه نیز دیده میشود.
مقاله پژوهشی
اکرم نوری؛ هما موسی نژاد خبیصی؛ مهدی کشاورز افشار
چکیده
تصویر زن بهعنوان نقشی انسانی از نقشهای رایج در قالیهای عشایری است که در مناطق مختلف کشور در قالبها و ساختارهای متفاوت بافته شده است و قطعاً مفهومی نمادین و خاص هم دارد. «نُه زن» از نقشهایی است که در آن تصویر زن بافته شده است و در این پژوهش در سه نمونه قالی از سه ایل متفاوت بررسی میشود. پژوهشگران در پی نوع تصویرگری زن در ...
بیشتر
تصویر زن بهعنوان نقشی انسانی از نقشهای رایج در قالیهای عشایری است که در مناطق مختلف کشور در قالبها و ساختارهای متفاوت بافته شده است و قطعاً مفهومی نمادین و خاص هم دارد. «نُه زن» از نقشهایی است که در آن تصویر زن بافته شده است و در این پژوهش در سه نمونه قالی از سه ایل متفاوت بررسی میشود. پژوهشگران در پی نوع تصویرگری زن در این دسته از فرشهای دستباف ایرانی و ارتباط این نوع تصویرپردازی با شکل ظاهری و اجتماعی زنان عشایرند. درواقع، نوع پوشش و آرایش بهمنزلة یکی از هنجارهای اجتماعی برای زنان در این تحقیق بررسی میشود. پرسش اصلی این تحقیق اینچنین بیان میشود که: نوع تصویرپردازی زن در این قالیها با ساختاری که جامعة عشایری برای زنان خود بهعنوان هنجار، رسم و سنت در قالب پوشش و پوشاک میپسندد، تا چه میزان در رابطه است؟ این تحقیق به روش توصیفیـ تحلیلی و با جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و اینترنتی انجام شد. پوشش زنان در قالی بلوچ به پوشش اجتماعی زنان عشایر بلوچ نزدیک است، پوشش زنان در قالی کرد با پوشش اجتماعی زنان عشایر کرد خراسان شباهت لازم را ندارد و همچنین پوشش زنان در قالی افشار هیچ قرابت و شباهتی با پوشاک زنان در عشایر افشار کرمان ندارد.
مقاله پژوهشی
مهتاب دادخواه؛ کریم حاجی زاده؛ بهروز افخمی؛ حبیب شهبازی شیران
چکیده
متون تاریخی به جهت روایتگریهای مردانه از فرمانروایان و بزرگان دورههای تاریخی، اغلب کمتر از مردمان عادی، بهویژه زنان، گفتهاند. درواقع،زنان با اینکه نیمی از جامعة بشری و تربیتدهندة مردان و نسل آینده هستند و در ادوار تاریخی نیز تأثیر انکارناپذیری در روابط اجتماعی، حفظ و تداوم سنتها، رسوم و حتی بازیهای سیاسی داشتهاند، ...
بیشتر
متون تاریخی به جهت روایتگریهای مردانه از فرمانروایان و بزرگان دورههای تاریخی، اغلب کمتر از مردمان عادی، بهویژه زنان، گفتهاند. درواقع،زنان با اینکه نیمی از جامعة بشری و تربیتدهندة مردان و نسل آینده هستند و در ادوار تاریخی نیز تأثیر انکارناپذیری در روابط اجتماعی، حفظ و تداوم سنتها، رسوم و حتی بازیهای سیاسی داشتهاند، در بیشتر مواقع به دلایل فرهنگی کمتر سخنی از حضور آنان در اجتماع به میان آمده یا زیر سایة مردان تعریف شدهاند. بنابراین، برای روشن کردن موضوع و پاسخ به خلأها و پرسشهای موجود روشهای باستانشناختی و مطالعة مواد فرهنگی بسیار ارزشمند و کارگشاست، زیرا باستانشناسی همواره با استفاده از مواد فرهنگی به بازسازی جوامع، فرهنگ و نقشهای انسان میپردازد. مقالة پیش رو نگارههای مکتب تبریز را بهعنوان شواهد مادی دورة صفوی بررسی کرده است و تلاش میکند تصویری را که در متون دورة صفوی از زنان ارائه میشود با تصاویر باقیمانده از آنان در نگارههای مکتب تبریز مقایسه کند و تناقضها و شباهتهای بین آن دو را به بحث بگذارد. در اینجا مطالعة نگارههای شاهنامة شاه تهماسب، خمسة نظامی و هفتاورنگ جامی نشان داد که زنان در دورة صفوی دستِکم در دوران همزمان با مکتب تبریز برخلاف متون تاریخیِ آن دوره نقش پررنگ و فعالتری در جامعه داشتهاند.
مقاله پژوهشی
الهه پنجه باشی؛ فاطمه دولاب
چکیده
«باغ ارم» و «خانة زینتالملوک» از بناهای مهم و تاریخی شهر شیراز در دورة قاجار است. موضوع اصلی این دو بنا با تزئینات اصلی نقش زن و تحلیل فرمی آن، برمبنای نظریة ریختشناسی ولادیمیر پراپ، مسئلة اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر براساس روش تاریخیـ تطبیقی بررسی شده و شیوة گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای (اسنادی) و با رویکرد ...
بیشتر
«باغ ارم» و «خانة زینتالملوک» از بناهای مهم و تاریخی شهر شیراز در دورة قاجار است. موضوع اصلی این دو بنا با تزئینات اصلی نقش زن و تحلیل فرمی آن، برمبنای نظریة ریختشناسی ولادیمیر پراپ، مسئلة اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر براساس روش تاریخیـ تطبیقی بررسی شده و شیوة گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای (اسنادی) و با رویکرد تاریخی براساس نظریة ریختشناسی صورت گرفته است. این پژوهش به این سؤالات پاسخ میدهد: ریختشناسی فرم زن در کاشیکاری این دو بنا چگونه کار شده است؟ چه شباهتها و تفاوتهایی دارد و چگونه با نظریة پراپ قابل تطبیق است؟ در انتهای این پژوهش نتیجه گرفته میشود که نقش زن در قالب شخصیتهای شیرین، بلقیس و زلیخا از نقشهای اصلی تزئینی در سردر باغ ارم و خانة زینتالملوک است. نقشهای اصلی تزئینی زنان در این بناها با لباس و آرایش قاجاری کار شده است. زن بهمنزلة عنصر اصلی تزئینی در کاشیکاری این سردرها بر خویشکاری نقش زنان تأکید دارد و قابل تطبیق با نظریة پراپ بوده است.
مقاله پژوهشی
بهروز محمودی بختیاری؛ زهرا شیروانی سعادت ابادی؛ احد خالقی بلبلوئی
چکیده
در تاریخ نمایش سنتی ایران، بهویژه سیاهبازی، کنشگری و حضور زنان در این عرصۀ فرهنگی هنری در بسیاری از وجوه کمرنگ و گهگاه کاملاً محو بوده است. همچنین به دلیل عدم ثبت وقایعِ نمایش سنتی، اسناد زیادی در این رابطه وجود ندارد. با وجود این، یکی از جنبههای مهم کنشگری زنان در دهههای اخیر در زمینۀ نمایشهای سنتی، بهخصوص در سیاهبازی ...
بیشتر
در تاریخ نمایش سنتی ایران، بهویژه سیاهبازی، کنشگری و حضور زنان در این عرصۀ فرهنگی هنری در بسیاری از وجوه کمرنگ و گهگاه کاملاً محو بوده است. همچنین به دلیل عدم ثبت وقایعِ نمایش سنتی، اسناد زیادی در این رابطه وجود ندارد. با وجود این، یکی از جنبههای مهم کنشگری زنان در دهههای اخیر در زمینۀ نمایشهای سنتی، بهخصوص در سیاهبازی رُخ داده است. این فعالیتها به خلق شخصیت الماس (سیاه) مؤنث بین زنان ایرانی منجر شده که تا پیش از انقلاب اسلامی وجود نداشته است. این مقاله به حضور زنان در این گونۀ نمایشی و بازی در نقش الماس میپردازد و جنبههای اجتماعی حاصل از این رویداد را در حوزۀ نظری، براساس آرای فمنیسم پستمدرن با تأکید بر مفهوم «دیگری» و نیز براساس نظریات جودیت باتلر با محوریت «هویت جنسیتی» و «مخالفپوشی» بررسی میکند. تلاش بر این است بدانیم چرا زنان تا پیش از این در نمایشهای سنتی ایرانی حضور نداشتهاند و با حضور خود چگونه یک گفتمان زنانه را شکل دادهاند. به منظور بررسی جزئیات شکلگیری شخصیت الماس مؤنث، از گزیدهای از متون نمایشی و اجراها هم استفاده شده است. مقاله نشان میدهد که «دیگریبودن» باعث ساختارشکنی و خلق رویداد جدیدی میشود که همانا شروع شکلگیری الماس مؤنث در قالب یک گفتمان زنانه است: گفتمان تازهای که حاصل رویکرد تبدیل به دیگری و بههمریختن عرفهای جنسیتی است.