جامعه شناسی
فارس باقری
چکیده
سینمای مسعود کیمیایی به دلیل رویکردِ قهرمانپرورِ مردانۀ آن، زنان را به مثابۀ جنسیتی واژگون به تصویر کشیده است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا شخصیت زنان در آثار کیمیایی خالی از هرگونه وجه زنانه، و برعکس، دارای وجهی مردانه و ثانویه هستند. در چند دهۀ اخیر، مقوله جنسیت در مرکزیت مطالعات جنسیتی در جامعه، فرهنگ و هنر ...
بیشتر
سینمای مسعود کیمیایی به دلیل رویکردِ قهرمانپرورِ مردانۀ آن، زنان را به مثابۀ جنسیتی واژگون به تصویر کشیده است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا شخصیت زنان در آثار کیمیایی خالی از هرگونه وجه زنانه، و برعکس، دارای وجهی مردانه و ثانویه هستند. در چند دهۀ اخیر، مقوله جنسیت در مرکزیت مطالعات جنسیتی در جامعه، فرهنگ و هنر قرار گرفته است. در این مطالعات، جنسیت، پدیدهای ساختاری و اجتماعی است که در طول زمان، در جامعه برساخته میشود. به عبارت دیگر، زنبودگی و مردبودگی، پدیدههایی برساختۀ تربیتِ تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. در آثار کیمیایی زنان به تبعِ مرد، نقشهای واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابۀ ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و ... قهرمانِ مرد مبدل شدهاند.نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان از آن دارد که رویکرد کیمیایی نسبت به زنان، از منظر جنسیت شکلی از واژگونیِ جنسیت است. زنان در این فیلمها، به تبعِ مرد، نقشهای واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و... قهرمانِ مرد مبدل شدهاند.
این مقاله، به روش کیفی و به صورت توصیفی- تحلیلی و به یاری از منابع کتابخانهای و مشاهدۀ فیلم، انجام گرفته است، با تشریح مقوله جنسیت و نظریۀ جامعهشناسیِ جنسیت، رویکرد شخصیتپردازیِ زنان در سینمای کیمیایی را مورد واکاوی قرار میدهد.
بهارک محمودی؛ ملیکا فراهانی
چکیده
این پژوهش، به منظور مطالعة بازنمایی مفهوم «زنان علیه زنان» در آثار سینمایی صورت گرفته است. کاری کیفی در حوزة مطالعات فرهنگی که تلاش میکند مجموعة خاصی از کنشهای تعارضآمیز بهنمایشدرآمده میان زنان در سینمای ایران را ذیل مفهوم «زنستیزی خیرخواهانه» توضیح دهد و تحلیل کند. با توجه به آرای مککوایل و کراکائر در ...
بیشتر
این پژوهش، به منظور مطالعة بازنمایی مفهوم «زنان علیه زنان» در آثار سینمایی صورت گرفته است. کاری کیفی در حوزة مطالعات فرهنگی که تلاش میکند مجموعة خاصی از کنشهای تعارضآمیز بهنمایشدرآمده میان زنان در سینمای ایران را ذیل مفهوم «زنستیزی خیرخواهانه» توضیح دهد و تحلیل کند. با توجه به آرای مککوایل و کراکائر در باب کارکرد شناختی سینما، حتی اگر تصاویر سینمایی خالی از سوگیری نباشد، میتواند برشی از واقعیت اجتماعی باشد. به این منظور، چهار فیلم از مجموع فیلمهای به نمایش درآمده در دهة 1390 بهصورت موردی مطالعه شده و با روش ترکیبی تحلیل گفتمان و نشانهشناسی تحلیل شده است. با توجه به زمینههای اجتماعی، خوانشی نقادانه از فیلمهای منتخب انجام شد تا براساس آن بتوانیم از خلال امور و تصاویر روزمره و پیشپاافتاده، برخی از لایههای پنهان در ساختارهای تبعیضآمیز علیه زنان را آشکار و ریشهیابی کنیم. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که در بستری تاریخی و اجتماعی، سینمای ایران تصویری از زنستیزی میان زنان نمایش میدهد که ماهیت سرکوبگرانة آن را به حاشیه رانده و بر نیت خیرخواهانة آن تأکید میکند؛ به همین سبب شخصیتهای فیلمها در این موقعیت عمدتاً به بازتولید تبعیضی که از سوی همجنسان خود بر آنان روا میرود وقوف ندارند و به آن تن میدهند. این بازنمایی عموماً بهصورت امر روزمره و طبیعی انگاشته میشود و در حاشیة تم اصلی فیلم به تصویر کشیده میشود.
سپیده امیری؛ فتح الله زارع خلیلی
چکیده
سینما بهمنزلة رسانهای که به کسب پایگاهی مستحکم در میان مردم موفق شده، علاوه بر جنبههای هنری از مناظر دیگری نظیر جامعهشناسی نیز قابل تحلیل و بررسی است. نظریۀ بازتاب یکی از نظریاتی است که زیرمجموعة جامعهشناسی سینما قرار میگیرد و از دیدگاهی به مقولة سینما مینگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسستناپذیر بین فیلمهای تولیدشده ...
بیشتر
سینما بهمنزلة رسانهای که به کسب پایگاهی مستحکم در میان مردم موفق شده، علاوه بر جنبههای هنری از مناظر دیگری نظیر جامعهشناسی نیز قابل تحلیل و بررسی است. نظریۀ بازتاب یکی از نظریاتی است که زیرمجموعة جامعهشناسی سینما قرار میگیرد و از دیدگاهی به مقولة سینما مینگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسستناپذیر بین فیلمهای تولیدشده در یک بافتار اجتماعی با خود آن بافتار، بهطور عام، و نهادهای سازندۀ آن، بهطور خاص، را اجتنابناپذیر میداند. در این پژوهش، سعی بر این است تا با تکیه بر این موضع فکری نقش اجتماعی کاراکترهای زن موجود در فیلمهای ساختهشده بین سالهای 1390ـ1396 به روش تحلیل محتوای کیفی واکاوی شود. انتخاب این بازة زمانی به دلیل نزدیکی به زمان نگارش مقاله (1397) و به تبع آن نزدیکی به بافت جامعۀ امروز مخاطبان است. جامعۀ آماری مورد نظر به طور هدفمند از بین فیلمهای برندهشده در بخشهای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم از دید تماشاگران جشنوارة فجر این دوره انتخاب شده است. در بخش اصلی نیز، تحلیل نقش اجتماعی شخصیتها براساس پنج شاخصه، که به باور نگارندگان جوانب مختلف نقش اجتماعی زن در سینما را مورد پوشش قرار میدهد، صورت میپذیرد: 1. ژانر فیلمها، 2. طبقة اجتماعی شخصیتها، 3. نوع شغل شخصیتها، 4. خودکارآمدی اجتماعی شخصیتها و 5. کنشگری شخصیتها؛ تا از این طریق جایگاه اجتماعی زنان، بهعنوان تشکیلدهندگان نیمی از جمعیت ایرانـ بهواسطۀ تشریح تصویر ارائهشده در سینمای این شش سالـ مشخص شود.
فاطمه شاهرودی
چکیده
مقالة حاضر با هدف تحلیل کهنالگویی فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با تکیه بر شخصیت زن فیلم نگاشته شده است. داستان فیلم به زنی به نام محبوبه میپردازد که پس از پایان جنگ به خانة خود در جنوب بازمیگردد. او با دو مرد، به نامهای داوود و جمعه، که اولی مأمور پاکسازی مینها و دیگری مهاجری از کشور افغانستان است، مواجه ...
بیشتر
مقالة حاضر با هدف تحلیل کهنالگویی فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با تکیه بر شخصیت زن فیلم نگاشته شده است. داستان فیلم به زنی به نام محبوبه میپردازد که پس از پایان جنگ به خانة خود در جنوب بازمیگردد. او با دو مرد، به نامهای داوود و جمعه، که اولی مأمور پاکسازی مینها و دیگری مهاجری از کشور افغانستان است، مواجه میشود و حوادث فیلم در پی این آشنایی شکل میگیرد. چارچوب نظری مقاله بر مبنای دیدگاه جین شینودا بولن است که با ترکیب دستاوردهای روانشناسی یونگ و اساطیر به توضیح و تحلیل کهنالگوهای زنانه و مردانه همچون زئوس، هرمس، آتنا و آفرودیت میپردازد که به رفتار و افکار افراد شکل میدهند. اساس این کهنالگوها ملهم از ویژگیهای غالب خدایان و خدابانوان اساطیر یونان همچون قدرتطلبی، جنگجویی، سخنوری و حس مادری است. نتایج این پژوهش، که با روش توصیفیـ تحلیلی و همچنین شیوة کتابخانهای و میدانی انجام شده، نشان میدهد که در محبوبه، داوود و جمعه به ترتیب کهنالگوهای آفرودیت، هفایستوس و هرمس غالب است. اما تأثیر انرژی آفرودیتی محبوبه بر دو مرد دیگر به تحول جدیدی در آنها میانجامد.
هنر
بهروز محمودی بختیاری؛ انیس ناصری
چکیده
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را ...
بیشتر
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را در او درونی کند و روند سنخیابی جنسی (sex typing) فرد را تغییر دهد. آنجا که نقابها به بیان همزمان روان مردانه و روان زنانه کمک میکند، تمهید آندروژنی شکل میگیرد. مسئلۀ این پژوهش آن است که شخصیتهای فیلم در چه موقعیتهایی و به چه دلایلی از تمهید آندروژنی بهمثابۀ یک نقاب بهره میگیرند یا اینکه اصلاً چگونه به شخصیتهای آندروژنس تبدیل میشوند. به این منظور، با بهرهگیری از نظریات ساندرا بم (psychological androgyny)، دو فیلم روسری آبی(1373) و کافهترانزیت (1383)، به روش توصیفی تحلیلی بررسی شدهاند؛ تا نقش جامعه در ایجاد آندروژنی روانشناختی در جنسیت زن تبیین شود. یافتهها نشان میدهد که زنان برای احقاق حقوق پایمالشده یا گذران زندگیشان به استفاده از نقاب آندروژنی مجبور و رفتهرفته در روند جامعهپذیری به انسانهای آندروژنس تبدیل میشوند؛ درحالیکه زنپوشی یا برگرفتن خصلتهای زنانه برای مردان یا از سوی دیگران برای تحقیر و اهانت مردان بهکار گرفته شده است یا از سوی خودشان برای فرار از موقعیتهای دشوار.
هنر
بهروز محمودی بختیاری؛ کورش غنیون
چکیده
«مخالفپوشی»ـ به معنای پوشیدن لباس مردانه از سوی زنان، یا لباس زنانه از سوی مردانـ از سالهای ابتدایی اختراع سینما وارد روایتهای سینمایی شد و همچنان نیز ادامه دارد. براساس آنچه تاکنون در مخالفپوشی مشاهده شده است، این کار با هدف دستیابی به امتیازات جنسیت دیگر و خدمت به پیشبرد درام، طبق خواست فرد مخالفپوش، انجام ...
بیشتر
«مخالفپوشی»ـ به معنای پوشیدن لباس مردانه از سوی زنان، یا لباس زنانه از سوی مردانـ از سالهای ابتدایی اختراع سینما وارد روایتهای سینمایی شد و همچنان نیز ادامه دارد. براساس آنچه تاکنون در مخالفپوشی مشاهده شده است، این کار با هدف دستیابی به امتیازات جنسیت دیگر و خدمت به پیشبرد درام، طبق خواست فرد مخالفپوش، انجام میپذیرد. در پژوهش حاضر، کارکرد مخالفپوشی در 18 فیلم سینمای ایران، از دهۀ 1330 تا کنون، براساس آرای پساساختارگرای فوکو و پسافمنیستی جودیت باتلر، که در کتاب معضل جنسیت آنها را تشریح کرده، بررسی شده است. در چارچوب اندیشۀ فوکو، جنسیت «برساختهای فرهنگی» تلقی میشود که گفتمان حاکم آن را شکل میدهد و با پایانیافتن اعتبار این گفتمان، تعاریف آن نیز میتواند تغییر کند. از سوی دیگر، باتلر (با تأیید نظر فوکو) جنسیت را نه یک ویژگی ذاتی، بلکه ایفای نقشهایی میداند که گفتمان حاکم از هر جنس انتظار دارد. براساس یافتههای بررسی پیش رو، مردپوشی زنان در فیلمهای ایرانی از سر درماندگی انجام میگیرد و فقط در صورت رسوایی است که راز از چهرۀ زن مردپوش برگرفته میشود. حال آنکه زنپوشی، که اغلب حربهای سودجویانه است، در اولین فرصت رها میشود و مرد زنپوش با بازگشتن به نقش مردانۀ خود، تقابل مرد/ زن را تحکیم میکند. هشت فیلمی که توجه اصلی این پژوهش بر آنها متمرکز است، آثاری هستند که در آنها قهرمان یا ضدقهرمانِ اثر دست به مخالفپوشی زده است؛ حال آنکه 10 اثرِ دیگر، که در آنها مخالفپوشی نقشی فرعی دارند، موردِ مطالعه قرار گرفتند تا شرایطِ قیاس این دو نگاهِ متفاوت به مخالفپوشی فراهم شود.
جامعه شناسی
مهوش خادم الفقرایی؛ مسعود کیانپور
چکیده
روبهرو شدن جوامع با تغییرات همواره با مقاومت همراه بوده است. پیشرفتن به سوی دنیای مدرن نیز بهمنزلۀ تغییری بزرگ از این قاعده مستثنا نیست. برخی آداب جدید برآمده از دنیای مدرن، فارغ از ارزشگذاریهای مثبت و منفی، به دلیل همسو نبودن از سوی جامعه طرد شده و پیشداوریهای متعددی پیرامون کسانی که از این آداب پیروی کنند شکل میگیرد. ...
بیشتر
روبهرو شدن جوامع با تغییرات همواره با مقاومت همراه بوده است. پیشرفتن به سوی دنیای مدرن نیز بهمنزلۀ تغییری بزرگ از این قاعده مستثنا نیست. برخی آداب جدید برآمده از دنیای مدرن، فارغ از ارزشگذاریهای مثبت و منفی، به دلیل همسو نبودن از سوی جامعه طرد شده و پیشداوریهای متعددی پیرامون کسانی که از این آداب پیروی کنند شکل میگیرد. یکی از راهکارهای جامعه برای جلوگیری از تغییرات، داغ ننگ زدن است. زنان، بهعنوان نیمی از اعضای جامعه، با قرار گرفتن در موقعیتهایی بهمراتب حساسیتبرانگیزتر از مردان، شرایط ویژهای در این موقعیت پیدا میکنند. این پژوهش به بررسی چگونگی بازنمایی فیلم سینمایی زندگی مشترک آقای محمودی و بانو در رابطه با فرایند داغ ننگ خوردن به زنان در جریان مدرنشدنشان میپردازد. روش استفادهشده تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف است که چهار لایۀ «سطح سطح»، «عمق سطح»، «سطح عمق» و «عمق عمق» دارد. نتایج بهدستآمده حاکی از آن است که سه مؤلفۀ «ساختارشکنی زن مدرن»، «عدم پذیرش زن مدرن از سوی سنت» و «برچسبزنی بر زن مدرن از سوی سنت» مراحل داغ ننگزنی به زن مدرن در این فیلم است. بنابراین، استراتژی گفتمانی فیلم نشان میدهد که وجود ویژگیهای مدرن در یک زن، شرایط را برای داغ ننگ خوردن او فراهم میکند.
جامعه شناسی
احسان آقابابایی؛ مهوش خادم الفقرایی
چکیده
روابط اعضای خانوادة ایرانی، متناسب با شرایط جدید، در سالهای کنونی تغییر کرده و در حال شکلپذیری به گونهای جدید است. سینمای ایران با خلق کلیشههایی از روابط، شخصیتها و موقعیتها، نقش مهمی در برساخت ذهنی انسان ایرانی به روابط خانوادگی دارد. در همین زمینه، این مقاله به دنبال توصیف بازنمایی روابط عمودی و افقی اعضای خانواده در فیلمها، ...
بیشتر
روابط اعضای خانوادة ایرانی، متناسب با شرایط جدید، در سالهای کنونی تغییر کرده و در حال شکلپذیری به گونهای جدید است. سینمای ایران با خلق کلیشههایی از روابط، شخصیتها و موقعیتها، نقش مهمی در برساخت ذهنی انسان ایرانی به روابط خانوادگی دارد. در همین زمینه، این مقاله به دنبال توصیف بازنمایی روابط عمودی و افقی اعضای خانواده در فیلمها، تفسیر کنشهای اعضای خانواده در موقعیتهای بحران و حل مسئله و تفسیر پیوند وضعیت خانواده در فیلمها با شرایط اجتماعی و سیاسی دهة هشتاد است. روش استفادهشده، تحلیل روایت است که با کمک نظریة چتمن سامان یافته و حجم نمونه متشکل از پنج فیلم شام آخر (1380)، تب (1382)، رؤیای خیس (1384)، کنعان (1386) و هفت دقیقه تا پاییز (1388) از دهة هشتاد است. نتایج حاکی از آن است که خانوادۀ بازنماییشده، خانوادهای بحرانزده است. کنشهای خشونتآمیز و رخداد طلاق، این بحران را نمایندگی میکنند و فاصلهگیری از نقشهای سنتی و فردگرایی دلایل این بحراناند. در این بین، سینمای ایران در موقعیتهای بحران به جای حل مسئلۀ مورد نظر، یا با بازگشت به سنتها به شکل موقت، آن را به تأخیر میاندازند یا با ایجاد ابهام در روابط و نقشها به تشدید بحران منجر میشود.
جامعه شناسی
احسان آقابابایی؛ داود زهرانی
چکیده
امروزه، در گفتمان سینمایی، پوستر فیلم بخش مهمی از نمایش فیلم محسوب میشود. این پوسترها از گفتمان اجتماعی و سیاسی دوران ساخت فیلم متأثرند و هدف مقالۀ حاضر توصیف بازنمایی جنسیت در پوستر فیلمهای پرفروش تاریخ پنجاه سال اخیر سینمای ایران و تفسیر روند تغییرات محتوایی در ارتباط با شرایط گفتمانی دوران نمایش فیلمها و پوسترهاست. ...
بیشتر
امروزه، در گفتمان سینمایی، پوستر فیلم بخش مهمی از نمایش فیلم محسوب میشود. این پوسترها از گفتمان اجتماعی و سیاسی دوران ساخت فیلم متأثرند و هدف مقالۀ حاضر توصیف بازنمایی جنسیت در پوستر فیلمهای پرفروش تاریخ پنجاه سال اخیر سینمای ایران و تفسیر روند تغییرات محتوایی در ارتباط با شرایط گفتمانی دوران نمایش فیلمها و پوسترهاست. برای نیل به هدف یادشده، 47 پوستر از فیلمهای پرفروش تاریخ پنجاهسالۀ اخیر سینمای ایران انتخاب شدند. همچنین، برای تحلیل از روش نشانهشناسی «گیلیان دیر» بهمنزلۀ چارچوب مفهومی استفاده شده است. گزارشنویسی مقاله نیز براساس روند تغییرات انجام شده است. نتایج نشان میدهند که بهطورکلی پوسترهای فیلمها مردمحورند و از گفتمان اجتماعی و سیاسی دوران نمایش تأثیر پذیرفتهاند. بدین معنا که محتوای پوسترها از برنامۀ مدرنیزاسیون محمدرضا شاه، انقلاب اسلامی، جنگ هشتسالۀ ایران و عراق، نوسازی و مصرفگرایی تأثیر پذیرفته و در محتوای خود آن را بازنمایی کردهاند.
جامعه شناسی
احمد بخارائی؛ فردین علیخواه؛ امین نباتی شاغل
چکیده
یکی از موضوعاتی که در کانون توجه رسانهها قرار دارد، موضوع جنسیت و زنان است. هدف این مقاله واکاوی سوژة زن در فضای گفتمانی سینمای ایران است. در پژوهش ما، عرصة سینما و نشانههای تصویری انتخاب شده است تا با تأملی گفتمانی بر رابطة سینما و واقعیت، از خلال فیلمهای سینمایی، نحوة مواجهة زنان با جهانی را که در آن زیست میکنند بشناسیم. ...
بیشتر
یکی از موضوعاتی که در کانون توجه رسانهها قرار دارد، موضوع جنسیت و زنان است. هدف این مقاله واکاوی سوژة زن در فضای گفتمانی سینمای ایران است. در پژوهش ما، عرصة سینما و نشانههای تصویری انتخاب شده است تا با تأملی گفتمانی بر رابطة سینما و واقعیت، از خلال فیلمهای سینمایی، نحوة مواجهة زنان با جهانی را که در آن زیست میکنند بشناسیم. در این مقاله، بر پایة نظریات لاکلا و موفه در مورد جامعه، سیاست، سوژگی و قدرت و براساس روش تحلیل گفتمان به تحلیل گفتمانِ نشانهشناختیِ سه فیلم مورد نظر، یعنی لیلا (1375)، دو زن (1377) و جدایی نادر از سیمین (1389)، پرداخته شده است. در این تحلیل، مشخص شد روابط زنان در بستر سلسلهمراتب اجتماعی و همچنین گفتمانهای مسلط بر جامعه و فضای خانوادگی، چندپاره و ازهمگسیخته است؛ کما اینکه نمیتوان یک رویه یا سویة مشخص را بر چگونگی کنش زنان در مناسباتشان در فضای جامعة ایران حاکم دانست و این را میتوان منبعث از معلقبودن روابط در جامعة در حال گذار ایران بهشمار آورد.
فرهنگی
یاسر رستگار؛ احسان آقابابایی
چکیده
امروزه نقش مخاطب در تفسیر کالاها و محصولات فرهنگی، از جمله فیلمهای سینمایی، بسیار اساسی است. ازاینرو، کشف شیوة معنادهی و خوانش مخاطبان میتواند ما را به جهان اجتماعی در پس این تفسیرها نزدیک کند. زنان از جمله مخاطبانیاند که با داشتن پیشینهها و تجربههای فرهنگی و نسلی مختلف میتوانند خوانش متفاوتی از فیلمها داشته باشند. ...
بیشتر
امروزه نقش مخاطب در تفسیر کالاها و محصولات فرهنگی، از جمله فیلمهای سینمایی، بسیار اساسی است. ازاینرو، کشف شیوة معنادهی و خوانش مخاطبان میتواند ما را به جهان اجتماعی در پس این تفسیرها نزدیک کند. زنان از جمله مخاطبانیاند که با داشتن پیشینهها و تجربههای فرهنگی و نسلی مختلف میتوانند خوانش متفاوتی از فیلمها داشته باشند. مقالة حاضر نیز، مبتنی بر پارادایم تفسیری، قصد دارد بدین سؤال پاسخ دهد که مخاطبان زن در دو نسل متفاوت به چه شیوهای فیلم دو زن را معنا میکنند. روششناسی بهکاررفته در این پژوهش با رویکرد تفسیری و مبتنی بر روش مصاحبۀ گروهی بوده است. برای اجرای این کار، دو گروه از زنان در دو نسل 20ـ30 ساله و 45ـ55 ساله به شیوهای هدفمند انتخاب شدند و با آنان در قالب دو گروه مجزا مصاحبه به عمل آمد. تحلیل تفسیری دادهها حکایت از خوانش متفاوت دو نسل زنان مطالعهشده دربارۀ ویژگیهای شخصیتی و سرنوشت شخصیتهای فیلم در سطح متنی و همچنین در باب مفاهیمی چون مردسالاری و همذاتپنداری در سطح فرامتنی داشته است.شباهت میان دو نسل مذکور نیز به معنادهی بر مبنای تقابل سنت و مدرنیته و فهم رخدادها بر اساس این دوگانه، مربوط میشود.
حمیدرضا مدقق
چکیده
پرداختن به مناسبات عاشقانۀ زن و مرد به شکلی خندهآفرین سبب شده که غالب آثار کمدی سینمای ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، در ژانر کمدیـ رمانتیک قرار گیرند. قهرمانان مرد و زن این فیلمها معمولاً پیش از پیوندشان در پایان روایت، از راهنمایی و کمکهای دوستانی از جنس خود بهره میگیرند. در چارچوب نظریۀ ژانر، درک چگونگی ...
بیشتر
پرداختن به مناسبات عاشقانۀ زن و مرد به شکلی خندهآفرین سبب شده که غالب آثار کمدی سینمای ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، در ژانر کمدیـ رمانتیک قرار گیرند. قهرمانان مرد و زن این فیلمها معمولاً پیش از پیوندشان در پایان روایت، از راهنمایی و کمکهای دوستانی از جنس خود بهره میگیرند. در چارچوب نظریۀ ژانر، درک چگونگی رابطۀ قهرمانان مرد و زن کمدیـ رمانتیک با دوستانشان و اینکه این بازنمایی حامی و تقویتکنندۀ کدام ارزشها و باورها برای مخاطبان است، هدف این پژوهش است. بدینمنظور، یازده فیلم کمدیـ رمانتیک ایرانی، که در بازۀ 1369 تا 1390 در سالنهای سینماها نمایش عمومی داشتهاند، با بهرهگیری از تقابلهای دوجزئی، تحلیل متن شده است. نتایج پژوهش گواه آن است که تقابل رفاقت مردانه/ دوستی زنانه در کمدیـ رمانتیک ایرانی بیانگر درونمایۀ بیهودگی اتحاد زنان است و این درونمایه، دستاندرکار بازسازی اجتماعی ایدئولوژی مردسالاری است. همسر (1373) تنها روایت این پژوهش است که از این الگوی تقابلی پیروی نمیکند و در آن دوستیهای زنانه به رسمیت شناخته میشوند و ستایش میگردند.
اعظم راودراد؛ بهاره فتح آبادی
دوره 3، دوره 1، شماره 3 ، آبان 1390، ، صفحه 75-94
چکیده
این مقاله حاصل پژوهشی است که به بررسی رابط? میان «جنسیت کارگردان» و «نوع شخصیتپردازی زن نقش اول» در فیلمهای سینمایی پرداخته است. به این منظور، شش فیلم سینمایی که در دور? اصلاحات با موضوعات مرتبط با زنان توسط کارگردانان صاحب سبک سینمای ایران (سه کارگردان مرد و سه کارگردان زن) ساخته شده؛ انتخاب و با روش «نشانهشناسی» تحلیل شدهاند. ...
بیشتر
این مقاله حاصل پژوهشی است که به بررسی رابط? میان «جنسیت کارگردان» و «نوع شخصیتپردازی زن نقش اول» در فیلمهای سینمایی پرداخته است. به این منظور، شش فیلم سینمایی که در دور? اصلاحات با موضوعات مرتبط با زنان توسط کارگردانان صاحب سبک سینمای ایران (سه کارگردان مرد و سه کارگردان زن) ساخته شده؛ انتخاب و با روش «نشانهشناسی» تحلیل شدهاند. این فیلمها شامل واکنش پنجم، گیلانه، زندان زنان، مهمان مامان، کاغذ بیخط و سگکشی هستند که با توجه به معیارهای استخراج شده از نظریات توانمندسازی زنان – منابع، عاملیت و دستاوردها- شخصیت زن نقش اول آن ها در قالب شخصیتپردازی منطقی و غیرمنطقی از زنان تحلیل شده است.
یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که زنان نقش اول در فیلمهای بررسی شده با معیارهای توانمندسازی عمدتاً توانمندی بالایی نداشتهاند و اغلب به صورت قربانی و شکست خورده به نمایش گذاشته شدهاند و تفاوت چندانی بین کارگردان های زن و مرد در نوع شخصیتپردازی زن نقش اول فیلمها وجود ندارد.