مقاله پژوهشی
ادبیات
مریم جلالی نژاد؛ یحیی معروف؛ علی سلیمی؛ جهانگیر امیری
چکیده
شخصیتهای زنانۀ دینی از دیرباز تاکنون پیوسته از نمادهای ارزشمند و الهامبخش در ادبیات و فرهنگ شاعران معاصر عرب بشمار میروند. جابر الجابری(مدین الموسوی) شاعر معاصر عراقی است که با استفاده از میراث دینی در اشعارش بر اصالت و غنای ادبی شعرش افزوده است. بازنمایی شخصیتهای زنانۀ دینی در اشعار جابر الجابری در کشف لایههای معنائی شعر ...
بیشتر
شخصیتهای زنانۀ دینی از دیرباز تاکنون پیوسته از نمادهای ارزشمند و الهامبخش در ادبیات و فرهنگ شاعران معاصر عرب بشمار میروند. جابر الجابری(مدین الموسوی) شاعر معاصر عراقی است که با استفاده از میراث دینی در اشعارش بر اصالت و غنای ادبی شعرش افزوده است. بازنمایی شخصیتهای زنانۀ دینی در اشعار جابر الجابری در کشف لایههای معنائی شعر وی کمک کرده و زوایای جدیدی از سبک شعری او را نمایان میسازد. نظریۀ ارتباطی رومن یاکوبسن؛ زبانشناس برجستۀ روسی به بررسی نقشهای ششگانۀ زبانی در راستای جهتگیری پیام شاعر (فرستنده)به سمت یکی از عوامل سازندۀ فرایند ارتباطی میپردازد. بررسی کارکردهای زبانی در متون ادبی بویژه شعر، مخاطب را به درک عمیقتری از هنر کلامی شاعر و ادبیت وی میرساند.این پژوهش بر آن است با رویکردی توصیفی- تحلیلی شخصیتهای زنانۀ دینی را در اشعار جابر الجابری با تکیه بر نظریۀ ارتباطی رومن یاکوبسن مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که پربسامدترین نقشهای زبانی در به تصویر کشیدن شخصیتهای حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) در شعر جابری به ترتیب و با توجه به جایگاه متفاوتی که دارند نقش ترغیبی، عاطفی، همدلی و ارجاعی هستند که به شکل جداگانه و یا شکل مکمل یکدیگر بکار رفتهاند. در شاعرانگی جابر الجابری شخصیتهای برجستۀ حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) به عنوان نمادهایی از انسان کامل، صبور و ایثارگر به همراه شاخصههای زنانگی مطرح شدهاند تا تأثیر مهمی بر بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه داشته و مخاطب را به درک و آشنائی بیشتر از ابعاد فکری و ایدئولوژی جابری برسانند.
مقاله پژوهشی
ارتباطات
سید حسن هاشمی؛ شهرزاد شاه سنی؛ بابک شمشیری؛ امین ایزدپناه؛ حلیمه عنایت
چکیده
هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گفتمانهای تعلیم و تربیت زنان در دورۀ پهلوی اول با رویکرد تحلیل گفتمان لاکلا و موف است. از اینرو با بررسی 14 سند که به شیوۀ هدفمند انتخاب شده بودند، 39 مصداق، 35 خردهگفتار و 4 گفتمان شناسایی شدند که گفتمان «نوسازی دستوری» متعلق به گفتمان حاکمیت و گفتمان «مادری جدید»، «خودآگاهی وجودی-حقوقی» ...
بیشتر
هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گفتمانهای تعلیم و تربیت زنان در دورۀ پهلوی اول با رویکرد تحلیل گفتمان لاکلا و موف است. از اینرو با بررسی 14 سند که به شیوۀ هدفمند انتخاب شده بودند، 39 مصداق، 35 خردهگفتار و 4 گفتمان شناسایی شدند که گفتمان «نوسازی دستوری» متعلق به گفتمان حاکمیت و گفتمان «مادری جدید»، «خودآگاهی وجودی-حقوقی» و «تعالی ملی» متعلق به گفتمان زنان بوده است. تحلیل این گفتمانها نشان داد گفتمان «نوسازی دستوری» تحصیلات زنان را به مسئلۀ کشف حجاب گره زده و از این طریق، گفتمانهای زنان را در موضع همگرایی و در تضاد با ذهنیت سنتی قرار داده است. تمرکز اصلی گفتمان حاکم، تغییر و تحول در وضع زنان بر حجاب آنان بود؛ بنابراین در مقولۀ اصلاحات آموزشی، از آنجا که تأکید بر بیحجابی زنان بود، گفتمان نوسازی دستوری و گفتمانهای زنان با مخالفت شدید جامعۀ سنتی روبهرو شد. گفتمان سنت به گفتمان مقاومت بدل شد و هژمون «عدم ضرورت حضور اجتماعی زنان» را در مقابل هژمون «ضرورت حضور اجتماعی زنان» مدنظر گفتمان حاکم و گفتمانهای زنان ایجاد کرد. نتیجۀ این تقابل، ایجاد فضایی قهرآلود بود. در یک سو زنانی قرار گرفتند که با رغبت یا از سر ناچاری تن به کشف حجاب دادند و در سوی دیگر زنان معتقد و پایبند به ارزشهای سنتی قرار داشتند که حضور اجتماعی خود را مترادف با بیهویتی و حفظ هویت خود را ملازم با عدم حضور اجتماعی میدانستند.
مقاله پژوهشی
تاریخی
نورالدین نعمتی؛ فاطمه سمیعی
چکیده
با تهیۀ منشور انقلاب سفید در سال 1341 ش، دستیابی به توسعه راهبرد اصلی کشور تعیین شد. در این راهبرد، توسعۀ اقتصادی زیربنای جهش به توسعۀ متوازن در تمام عرصهها قلمداد میشد. بیسوادی شمار بسیاری از مردم، بزرگترین مانع در کسب توسعۀ اقتصادی بود. از طرفی، این توسعه سبک جدیدی از زندگی را بهدنبال داشت که نیازمند جهانبینی متفاوتی است. بنابراین، ...
بیشتر
با تهیۀ منشور انقلاب سفید در سال 1341 ش، دستیابی به توسعه راهبرد اصلی کشور تعیین شد. در این راهبرد، توسعۀ اقتصادی زیربنای جهش به توسعۀ متوازن در تمام عرصهها قلمداد میشد. بیسوادی شمار بسیاری از مردم، بزرگترین مانع در کسب توسعۀ اقتصادی بود. از طرفی، این توسعه سبک جدیدی از زندگی را بهدنبال داشت که نیازمند جهانبینی متفاوتی است. بنابراین، تغییر در بنیادهای فرهنگی جامعه که از طریق آموزش و پرورش سبک جدید زندگی صورت میگرفت، مکمل برنامههای توسعۀ اقتصادی در نظر گرفته شدند. زنان در این میان، رکن اصلی را در این تغییر فرهنگی ایفا میکردند و بیسوادی شمار بسیاری از آنان مانع اصلی در تحقق برنامههای توسعه توصیف شدند. از اینرو سؤال اصلی مقاله این است که برنامههای سوادآموزی زنان بزرگسال چرا و چگونه سیاستگذاری و هدفگذاری شدند تا این تغییر فرهنگی را بهوجود آورند؟ برای پاسخ به این پرسش، با استفاده از مفهوم نوسازی فرهنگی و به روش توصیفی – تحلیلی، راهبردها و سیاستگذاریهای تغییر فرهنگی تبیین و نقش و عملکرد سازمان زنان ایران بهعنوان متولی این نوسازی در جامعۀ زنان بررسی شد. براساس یافتههای پژوهش، «آزادی زنان» و «اعتلای مقام زن» دو کلانطرح در این گفتمان بودند تا از این طریق، در گام نخست با افزایش شمار زنان باسواد، تصویر جدید از زن را ذائقه-پذیر کنند تا در پی آن، فرایند تغییر نقشهای سنتی زنان و بازتولید فرهنگ غربی توسط آنان آغاز شود.
مقاله پژوهشی
ادبیات
سمیه السادات طباطبائی
چکیده
در هزارویکشب فقط شهرزاد برای رهایی از چنگال مرگ قصهسرایی نمیکند که «کنیزک» نیز به ریسمان قصه چنگ میزند تا از کام مرگ برهد. او در رقابت با هفت وزیر، قصههایی را در باب نیرنگبازی مردان حکایت میکند که قصۀ «چشمۀ افسون» یکی از آنهاست. این قصه گرچه از زبان کنیزک و در دفاع از زنان گفته میشود، در آن «زنبودن» بدترین ...
بیشتر
در هزارویکشب فقط شهرزاد برای رهایی از چنگال مرگ قصهسرایی نمیکند که «کنیزک» نیز به ریسمان قصه چنگ میزند تا از کام مرگ برهد. او در رقابت با هفت وزیر، قصههایی را در باب نیرنگبازی مردان حکایت میکند که قصۀ «چشمۀ افسون» یکی از آنهاست. این قصه گرچه از زبان کنیزک و در دفاع از زنان گفته میشود، در آن «زنبودن» بدترین مصیبت خانمانبراندازی است که ممکن است گریبانگیر مردی شود. از اینرو منتقدان فمینیست مصری در کتاب قالت الراویة؛ حکایات من وجهة نظر المرأة من وحی نصوص شعبیة عربیة بر آن انگشت گذاشته و کوشیدهاند از دیدگاهی زنمحور به بازآفرینیاش دست زنند. «حکایت فهد در دنیای زنان» ثمرۀ این تلاش است. برای خوانش این روایت زنانه از دو رویکرد بهره گرفته شد: رویکرد ساختارگرای تزوتان تودوروف و تحلیل فمینیستی. این انتخاب دو دلیل دارد: نخست آنکه تحلیل زنانهنگر نشان میدهد چرا قصۀ یادشده زنستیز است و به بازنویسی زنانه نیاز دارد. همچنین روشن میکند منتقدان فمینیست در روایت نوآفریدۀ خود چگونه از «چشمۀ افسون» سویههای زنستیزانه را زدودهاند. دوم آنکه در بررسی ساختاری روایت در پی پاسخ به این پرسشیم که چنین قرائتی آیا میتواند در دریافت سویههای ضد زن یک متن یا فهم نگاه زنانه در متن دیگر گرهگشا باشد؟ کاربست بوطیقای تودوروف در لایۀ نحوی آن نشان میدهد هر دو روایت، روایت هزارویکشب و بازگفت زنانه، ساختاری همسان دارند که در چارچوب الگوی تودوروف میگنجد، ولی این رهیافت از آشکارساختن و ارزیابی آن لایههای متن که برای منتقدان فمینیست اهمیت دارد ناتوان است.
مقاله پژوهشی
ادبیات
متین وصال؛ عطیه اعرابی
چکیده
دوره معاصر بیش از هر چیز عصر فردیت است و موضوع هویت و خود در ادبیاتداستانی نقش پررنگی دارد. از آنجایی که فرآیند شکلگیری هویت در زنان مسیری متفاوت از مردان در پیش میگیرد، این تفاوت در تولیدات ادبی زنانه مشهود میباشد. در واقع، بررسی نوشتار نویسندگان زن مستلزم در نظرگرفتن هویت جنسی خالق آنها است. الگوی کنشی پیشنهادی گرماس، ...
بیشتر
دوره معاصر بیش از هر چیز عصر فردیت است و موضوع هویت و خود در ادبیاتداستانی نقش پررنگی دارد. از آنجایی که فرآیند شکلگیری هویت در زنان مسیری متفاوت از مردان در پیش میگیرد، این تفاوت در تولیدات ادبی زنانه مشهود میباشد. در واقع، بررسی نوشتار نویسندگان زن مستلزم در نظرگرفتن هویت جنسی خالق آنها است. الگوی کنشی پیشنهادی گرماس، یکی از شیوههای تحلیل سازههای یک متن روایی است که به تحلیل نقش سوژه و ارتباط شخصیتها با یکدیگر به عنوان کنشگران داستان میپردازد. کنشگران یک نوشتار زنانه میتوانند با ایجاد چالشهای هویتی همسو یا ناهمسو، با جامعه به تعامل بپردارند یا علیه آن طغیان کنند. جستار حاضر با مطالعه داستانهای کوتاه گلی ترقی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر آرای گرماس، در پی بررسی نقش کنشگر "سوژه" و مفهوم "هویت ارتباطی" یا "من چندپاره " در حوزه نوشتار زنانه است، بدان معنا که سوژه در راستای رسیدن به هویت از دست رفته خویش به رابطهای تعاملی با دیگری میپردازند. بنابراین، در نوشتار زنانه، نوع دیگری از فردیت سوژه شکل میگیرد که میتوان آن را هویت ارتباطی نامید. این امر به این معناست که زنان همواره در ارتباط با دیگران هویت خود را باز مییابند و «دیگری» نقش مهمی در شکلگیری آن دارد.
مقاله پژوهشی
ارتباطات
مسعود حاجی زاده میمندی -؛ سیما اسکندری
چکیده
مناسک دینی یکی از عناصر فرهنگ دینی در هر جامعهای است. جلسات قرآن هفتگی زنانه بهعنوان یکی از این مناسک دینی قدمت زیادی دارد و بهدلیل کارکردهایی که داشته بازتولید شده است. هدف این مطالعه، واکاوی کیفی جلسات قرآن هفتگی زنانه در کاشمر است تا انگیزۀ برگزاری و شرکت در این جلسات و ابعاد مختلف جلسات قرآن هفتگی، پیامدها، دیدگاههای دیگران ...
بیشتر
مناسک دینی یکی از عناصر فرهنگ دینی در هر جامعهای است. جلسات قرآن هفتگی زنانه بهعنوان یکی از این مناسک دینی قدمت زیادی دارد و بهدلیل کارکردهایی که داشته بازتولید شده است. هدف این مطالعه، واکاوی کیفی جلسات قرآن هفتگی زنانه در کاشمر است تا انگیزۀ برگزاری و شرکت در این جلسات و ابعاد مختلف جلسات قرآن هفتگی، پیامدها، دیدگاههای دیگران و راهبردها بررسی شود. دادههای این پژوهش کیفی از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با 15 زن شرکتکننده در این جلسات گردآوری و با استفاده از روش نظریۀ دادهبنیاد، کدگذاری و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد عوامل گوناگونی در پدیدآوری مقولۀ مرکزی، یعنی «بازنمود ساختار هویت دینی مجالس مذهبی زنانه» نقش داشته است. شرایطی که موجب حضور زنان در این مجالس میشود، باورهای راستینشان به خداوند و دین اسلام است. عوامل زمینهای، همسویی فکری و عوامل مداخلهگر، برساخت هویت مجالس مذهبی زنانه و شرایط حضور و پایداری این جلسات را فراهم میکند. راهبردهایی مانند اخلاقمداری و تکریم انسانی و بهبود مشارکت در مجالس مذهبی زنانه سبب گرایش بیشتر زنان به این مجالس مذهبی میشود. این مجالس مذهبی پیامدهای گوناگونی مانند بازاندیشی در تعین ساختارهای دین و تجربههای منفرد دینی دارد. تمامی این عوامل تلاشی است برای بازنمود ساختار هویت دینی مجالس مذهبی زنانه که مقولۀ مرکزی مدل پارادایمی این پژوهش است.
مقاله پژوهشی
تاریخی
زهرا سادات کشاورز؛ مسلم طاهری
چکیده
پژوهشحاضر با استفاده از راهبرد بینارشتهای و از طریق بارگذاری اسنادیِ دادههای تاریخی در نظریه ماکس وبر، کنشهای عقلانی زنان عصرصفوی را به مثابه عنصر کلیدیِ خانواده، مورد بررسی قرار داده و نسبتهای احتمالی این کنش با پیشرانهای حکمرانی وقت را بهصورت توصیفی-تحلیلی مطرح نموده است. فرضیه اصلی، وجود نسبتهایی میان کنشهای ...
بیشتر
پژوهشحاضر با استفاده از راهبرد بینارشتهای و از طریق بارگذاری اسنادیِ دادههای تاریخی در نظریه ماکس وبر، کنشهای عقلانی زنان عصرصفوی را به مثابه عنصر کلیدیِ خانواده، مورد بررسی قرار داده و نسبتهای احتمالی این کنش با پیشرانهای حکمرانی وقت را بهصورت توصیفی-تحلیلی مطرح نموده است. فرضیه اصلی، وجود نسبتهایی میان کنشهای زنان با پیشرانهای حکمرانی صفویه است. سؤال اصلی پژوهش آن است که آیا کنشهای زنان عصرصفوی یکدست بوده است یا متنوع؟ و آیا نسبتی احتمالی میان این کنشها با پیشرانهای حکمرانی صفویه وجود داشته است؟ نتایج پژوهش گویای وجود کنش زنانِ عصرصفوی بهرغم برخی کلیشههای محدودکننده خانواده است. کنش عقلانی معطوف به ارزش شامل وقف، علمآموزی و برخی از مهارتها همانند تألیف کتاب و جنگآوری بوده است. این کنشها متأثر از پیشرانهایی چون تعیین مناصبی جهت اداره امور مربوط به وقف، چرخش از تشیع صوفیانه به تشیع فقاهتی و عدمتفکیک جنسیتی درباره کنشهای عقلانی یادشده میباشد. کنشهای عقلانی معطوف به هدف در میان زنان عصرصفوی نیز شامل مبادله کالا، سفر، طلاق و دریافت مهریه و تدبیر در اداره کشور توسط برخی زنان دربار بودهاند که خود، پیامدی از پیشرانهایی چون نظام حقوقیِ فقه مبنای صفویه، چرخش صفویه از غالیه به امامیه، گسست صفویه از پایگاه قومی سلطنت و عدماعمال محدودیتهای حکومتی درباره برخی کنشهای عقلانی بوده است.