هنر
غفران بریمو؛ مریم کشمیری
چکیده
مجلات کودک و نوجوان ازجمله رسانههای جمعی تاثیرگذار بر فرایند جامعهپذیری هستند؛ زیرا از طرق گوناگون، همچون انتخاب موضوعات خاص و تصویرسازیهای هدفمند میتوانند موجب القاء، تغییر و تعدیل ارزشها، رفتارها و الگوهای جنسیتی در میان کودکان شوند. مجلۀ أسامه در سوریه و مجلۀ رشد دانشآموز در ایران، هر دو از چنین جایگاهی برخوردار است. ...
بیشتر
مجلات کودک و نوجوان ازجمله رسانههای جمعی تاثیرگذار بر فرایند جامعهپذیری هستند؛ زیرا از طرق گوناگون، همچون انتخاب موضوعات خاص و تصویرسازیهای هدفمند میتوانند موجب القاء، تغییر و تعدیل ارزشها، رفتارها و الگوهای جنسیتی در میان کودکان شوند. مجلۀ أسامه در سوریه و مجلۀ رشد دانشآموز در ایران، هر دو از چنین جایگاهی برخوردار است. این دو مجله با داشتن مخاطبان گسترده و نیز تولید چند دههای میتوانند از طریق تصویر در ساخت فضای فکری مخاطبان خود نقش بسیار پررنگی داشته باشند. پژوهش حاضر با نگاه به جایگاه برجستۀ این مجلات، در پی مقایسه بازنمایی جنسیت در تصاویر مجلۀ أسامه در سوریه و مجلۀ رشد دانشآموز در ایران است. تجزیه و تحلیل نمونهها با استفاده از الگوی کرس و ونلیون در خوانش نشانهشناسی اجتماعی صورت پذیرفته است. در این الگو، تصاویر در سه سطح معنای بازنمودی، تعاملی و ترکیبی بررسی میشود. پژوهش حاضر با تحلیل در این سه سطح نشان میدهد تصاویر این دو مجله کلیشههای رایج جنسیتی را به کودکان ارائه مینمایند. نقشهای «زن-مادر»، «زن- مادربزرگ» و «دختر» درجایگاه نقشهای محورى یا فرعى در بیشتر تصاویر هر دو مجله بازنمایی شده و در هیچیک از آنها، نقشهای مهم اجتماعی، همانند آنچه در حقیقت این دو جامعۀ اسلامی رخ میدهد، نمود نیافته است. سه سطح ارائۀ تصویر نیز برپایۀ دیدگاه کرس و ونلیون به این شرح است: در سطح بازنمودی، تصویرها در این مجلات، مخاطبان را به دنیای خوب فرامیخوانند. حضور زنان، بیشتر در امور وابسته به درون منزل است و آنگاه که بیرون از خانه ظاهر میشوند، نقشهای عادی و سنتی را پذیرفتهاند؛ در سطح تعاملی، تصویرها فاقد تماس است و طراحان نماهای دور و متوسط را برگزیدهاند. حتی زاویه دید از روبهرو انتخاب شده است. در سطح ترکیبی، ارتباط میان معنای بازنمودی و تعاملی را میبینیم. بدین صورت که با بهرهگیری از الگوی مرکز ـ حاشیه، نقش زنان برجسته شده است، البته جایی که مردان نیز در تصویر حضور دارند، همچنان نقش زن، کمرنگ و حاشیهای میشود. این گروه از تصویرها، عموماً بدون قاببندی است و همین امر در گشایش فضای تصویر و موفقیت در برجستهسازی بصری نقش زنان تأثیر مثبت داشته است.
هنر
میترا علوی طلب
چکیده
چکیده
حضور شخصیتهای زن در نمایشنامههای دوران تکوین ادبیاتنمایشی ایران یعنی قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم، حالات و جلوههای متفاوتی یافته و به شکلی متناقضنما طرح شده است. دگرگونیهای جامعه-شناختی در سدۀ سیزدهم خورشیدی که حاصل رویارویی با جهان غرب بود، از یک سو رشد موقعیت زنان را ضروری میساخت و از دیگر سو، به ترس و اضطرابی ...
بیشتر
چکیده
حضور شخصیتهای زن در نمایشنامههای دوران تکوین ادبیاتنمایشی ایران یعنی قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم، حالات و جلوههای متفاوتی یافته و به شکلی متناقضنما طرح شده است. دگرگونیهای جامعه-شناختی در سدۀ سیزدهم خورشیدی که حاصل رویارویی با جهان غرب بود، از یک سو رشد موقعیت زنان را ضروری میساخت و از دیگر سو، به ترس و اضطرابی دامن زد که با برجسته شدن این جایگاه همراه و قرین بود. این دوران همزمان است با شکلگیری ادبیاتنمایشی و تئاتر در ایران به مثابۀ پدیدهای جدید که از سوی نویسندگان و کنشگران این عرصه بستر مناسبی برای طرح مسائل اجتماعی و سیاسی تلقی میشد. در پژوهش حاضر با ابتناء به رویکرد بازتاب در جامعهشناسی هنر، که آثار هنری را آینهای در برابر اجتماع تلقی میکند، به تحلیلگفتمانانتقادی نمایشنامههای شاخص این دوران از نویسندگانی همچون آخوندزاده، میرزاآقاتبریزی، کمالالوزاره محمودی، عبدالحسین نوشین، حسن مقدم و رفیع حالتی پرداختهایم. نمایشنامههای منتخب با روش توصیفی و تحلیلی و به شیوهای که نورمن فرکلاف پیشنهاد میدهد، در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین مورد بررسی قرار گرفتهاند. در سطح توصیف به پلات نمایشنامه به عنوان یکی از مهمترین جنبههای درام و کارکرد شخصیتهای زن در آن پرداختهایم. در سطح تفسیر با نگاهی به وقایع اجتماعی مربوط به زنان در این دوره کوشش شده بین کنشگری زنان در نمایشنامه و میزان و نقش آنان در جامعه مقایسهای صورت گیرد. سرانجام در مرحله تبیین، علت فاصله بین تغییر پارادایمهای اجتماعی و نقش زنان در نمایشنامهها بررسی شده است. از تحلیل نمایشنامهها در بستر گفتمانی دوران این نتیجه حاصل گردید که با اینکه در این دوران همواره بر نقش کلیدی زنان در اجتماع و ارتقاء آنان تا حد سوژۀ سخنگو به عنوان یکی از نمودهای پیشرفت تأکید می شود، اما همچنان حاکمیت گفتمان مردسالارانه و هراس از برکشیدن زنان، چنان با اقتدار بر نمایشنامههای این دوران صدساله سایه افکنده است که نقش زنان یا با مفاهیمی همچون مکر و فریبکاری و توطئه همراه است و یا شخصیت های نمایشیِ زن در حد ابژة نظربازیِ مردان و اغواگری باقی می مانند.
هنر
رضا افهمی؛ الهه شهراد؛ روح اله باقرزاده
چکیده
رنگ زبانی خاموش، اما قدرتمند است. با توجه به اهمیت نقش رنگ در برقراری ارتباط و جلبتوجه افراد، شناسایی ترجیح رنگی زنان و عوامل مؤثر بر آن میتواند ابزاری کارآمد در بسیاری از حوزههای جهان مدرن مانند ارتباطات، تجارت و تولید کالا و محتوا ایجاد نماید. این مقاله با هدف شناسایی تأثیر عامل گشودگی به تجربه (بهعنوان یکی از ابعاد شخصیت) ...
بیشتر
رنگ زبانی خاموش، اما قدرتمند است. با توجه به اهمیت نقش رنگ در برقراری ارتباط و جلبتوجه افراد، شناسایی ترجیح رنگی زنان و عوامل مؤثر بر آن میتواند ابزاری کارآمد در بسیاری از حوزههای جهان مدرن مانند ارتباطات، تجارت و تولید کالا و محتوا ایجاد نماید. این مقاله با هدف شناسایی تأثیر عامل گشودگی به تجربه (بهعنوان یکی از ابعاد شخصیت) بر تغییرات ترجیح رنگی زنان انجام یافته است. بهمنظور جمعآوری دادههای پژوهش از پرسشنامه جمعیت شناختی، ترجیح رنگی و آزمون دهگویهای شخصیت (TIPI) استفاده شده است. نمونه آماری شامل ۲۱۳ نفر از زنان ساکن تهران است که بهصورت تصادفی انتخاب شدند. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روش واریانس یکطرفه در ارتباط با میزان ترجیح رنگی نشان میدهد که زنان با سطوح مختلف گشودگی به تجربه در ارتباط با میزان ترجیح رنگهای بنفش، قرمز و نارنجی دارای ترجیحات متفاوتی هستند به این صورت که با بالا رفتن سطح گشودگی به تجربه امتیاز به رنگهای قرمز و نارنجی افزایش و به رنگ بنفش کاهش مییابد. همچنین، تحلیل دادهها در بخش ترجیح رنگ منتخب بیانگر آن است که زنان با سطوح گشودگی به تجربه بالا رنگ قرمز را بهعنوان رنگ ترجیحی خود انتخاب مینمایند. تفسیر نتایج در ارتباط با رنگ تنفری حاکی از آن است که زنانی که از رنگ آبی و سفید متنفر هستند، دارای سطح گشودگی به تجربه پایینتری میباشند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره در ارتباط با ترجیح رنگهای گرم، سرد و خنثی نشان میدهد زنان با سطوح گشودگی به تجربه مختلف در ارتباط با رنگهای گرم و خنثی دارای ترجیحات متفاوتی هستند.براساس نمودار با بالارفتن سطح گشودگی به تجربه میانگین امتیاز به رنگهای گرم افزایش و به رنگهای خنثی کاهش مییابد. در نهایت نتایج لزوم توجه به عاملیت گشودگی به تجربه در پیشبینی ترجیحات رنگی را مورد تایید قرار میدهد .. یافتههای پژوهش حاضر میتواند در بسیاری از حوزه های کاربردی مانند روانشناسی، بازاریابی، ارتباطات، تبلیغات و طراحی مد مورداستفاده قرار گیرد.
هنر
فاطمه سمیع پور؛ مصطفی پورعلی؛ مرضیه کاظم زاده
چکیده
رفتارهای قلمروی یکی از رفتارهای مهم و تأثیرگذار در ارتباط با محیط و استفاده از آن محسوب میشوند. لذا تطابق این رفتارها با فضا میتواند به افزایش کیفیت محیط و استفاده بهتر از آن منجر شود. پژوهش حاضر در راستای مطالعه رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی، در پی شناسایی مفهومی با عنوان «قلمروهای شبهخصوصی» و دستیابی به ویژگیهای ...
بیشتر
رفتارهای قلمروی یکی از رفتارهای مهم و تأثیرگذار در ارتباط با محیط و استفاده از آن محسوب میشوند. لذا تطابق این رفتارها با فضا میتواند به افزایش کیفیت محیط و استفاده بهتر از آن منجر شود. پژوهش حاضر در راستای مطالعه رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی، در پی شناسایی مفهومی با عنوان «قلمروهای شبهخصوصی» و دستیابی به ویژگیهای آن است که مطابق با پیشفرض پژوهش، سازگار با رفتار قلمروی زنان بوده و با ترجیحات فضایی آنان در عرصههای عمومی همراستاست. پس از مطالعات کتابخانهای و تبیین ادبیات تحقیق، از مطالعات میدانی به روش کیفی و ابزار مصاحبه و گفتوگوهای زمینهای برای رسیدن به اهداف تحقیق استفاده شدهاست. در واقع بهمنظور تبیین مفهوم قلمرو شبهخصوصی و شاخصهای آن، نظرات زنان با ویژگیهای مختلف در ارتباط با ترجیحات فضایی و رفتار قلمروی آنان در فضاهای عمومی جمعآوری شده و تحلیل کیفی یافتهها به صورت کدگذاری و در بستر نرمافزار Atlas.ti8 انجام گرفتهاست. بر این اساس، با شناخت رفتار قلمروی زنان، مفهوم «قلمرو شبهخصوصی» به صورت قلمرویی نه کاملاً خصوصی و نه عمومی تعریف شدهاست، که ضمن قرارگیری در یک عرصه عمومی، با داشتن ویژگیهایی نزدیک به قلمروهای خصوصی و شباهت بیشتر به آنان، عمومیت کمتری را دارد. این قلمروها ویژگیهایی دارند از قبیل خلوت و دنج بودن نسبی، جداسازی نسبی فضا با حد و مرزهای بصری و غیربصری، کاهش میزان دسترسی به فضا نسبت به قلمرو عمومی و غیره که در تطابق با رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی است و شرایط مورد نیاز برای حضورشان را در فضا فراهم میکند.
هنر
فاطمه شیرازی؛ نسترن نوروزی
چکیده
ترامتنیت ژنت یکی از رویکردهای مهم در خوانش و بررسی روابط میان متنها است که این روابط را در شکلهای گوناگون آن مورد بررسی قرار داده و به پنج دسته اصلی تقسیم میکند که عبارتند از: بینامتنیت، فرامتنیت، پیرامتنیت، سر متنیت و بیش متنیت. پژوهش پیش رو بر اساس ترامتنیت ژنت به خوانش یکی از لباسهای زنانه موجود در موزه پوشاک سلطنتی، پرداخته ...
بیشتر
ترامتنیت ژنت یکی از رویکردهای مهم در خوانش و بررسی روابط میان متنها است که این روابط را در شکلهای گوناگون آن مورد بررسی قرار داده و به پنج دسته اصلی تقسیم میکند که عبارتند از: بینامتنیت، فرامتنیت، پیرامتنیت، سر متنیت و بیش متنیت. پژوهش پیش رو بر اساس ترامتنیت ژنت به خوانش یکی از لباسهای زنانه موجود در موزه پوشاک سلطنتی، پرداخته است. این لباس بیشمتنی است که پیشمتن آن پوشاک سوزندوزی زنان منطقه بلوچستان است، از اینرو ارتباطی میان این متنها شکل گرفته که قابل بررسی است. هدف از این پژوهش، مطالعه و بررسی چگونگی ارتباط سوزندوزی لباس مذکور با پیش متنهای آن در سوزندوزیهای بلوچ است و به این پرسشها پاسخ میدهد: ارتباط این لباس سلطنتی - درباری با پیشمتنهای سوزندوزی بلوچ آن بر اساس ترامتنیت ژنت، چگونه تبیین میشود؟ و در فرآیند شکلگیری این ارتباط چه دگرگونیهایی صورت گرفته است؟ پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی- تطبیقی و توصیفی، براساس بیشمتنیت ژنت صورت گرفته، و تجزیه تحلیل دادهها در آن به صورت کیفی است. این پژوهش نشان داد که رابطه دو متن از گونه بیش متنیت تراگونگی است و گذار از پیش متن به بیش متن با دگرگونی هایی در ساختار صوری، محیط، گفتمان، کارکرد، کاربر و... همراه بوده است.
هنر
فرهاد کاروان
چکیده
.بررسی باور زیباشناختی و درک هنری از موضوعات مهم در رشتههای هنری محسوب میگردد. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه باور زیباشناسی با سبک شناختی حل مسئله و نیاز به شناخت با نقش میانجی هوش فرهنگی در دانشجویان هنر بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر هنر دانشگاه های همدان در سال ...
بیشتر
.بررسی باور زیباشناختی و درک هنری از موضوعات مهم در رشتههای هنری محسوب میگردد. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه باور زیباشناسی با سبک شناختی حل مسئله و نیاز به شناخت با نقش میانجی هوش فرهنگی در دانشجویان هنر بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر هنر دانشگاه های همدان در سال تحصیلی1400-1399بود. 377 دانشجو بهعنوان نمونه بهصورت هدفمند و در دسترس از بین دانشکده ها و گروههای آموزشی و با توجه به طرح پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامههای باور زیباشناسی تقیزاده و بابایی (1396) ، نیاز به شناخت (کاسیوپو،پتی و کائو1984(، سبکهای حل مسئله کسیدی و لانگ (2013) و هوش فرهنگی ارلی و آنگ (2003) پاسخ دادند. دادههای پژوهش با روش آمارتوصیفی (میانگین، انحراف معیار و آمارههای کجی و کشیدگی توزیع متغیرها) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با محاسبهی پیش فرضهای آن) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد مدل مفهومی تدوین شده با دادهها برازش مناسبی داشت. نتایج روابط ساختاری مدل نشان داد که باور زیباشناسی با مهارت سازنده حل مسئله، نیاز به شناخت و هوش فرهنگی رابطه مثبت و معناداری دارد. مهارت سازنده حل مسئله و نیاز به شناخت با هوش فرهنگی رابطه مثبت و معناداری دارند. مهارت غیرسازنده حل مسئله با نیاز به شناخت و هوش فرهنگی رابطه منفی و معناداری دارد. باور زیباشناسی با مهارت غیرسازنده حل مسئله رابطه منفی و معناداری دارد.
هنر
صالحه خدادادی؛ محسن بدره؛ فاطمه باجلانی
چکیده
این مقاله به مقایسه دو روایت عهد عتیق و قرآن از وسوسه آدم و ایوب (ع) از سوی همسرانشان و بازنمایی آن در هنرهای تجسمی مسیحی و اسلامی میپردازد. مقایسه نحوه فریب و وسوسه دو پیامبر یادشده توسط همسرانشان در منابع دست اول، یعنی عدم صبر بر حرمت تناول میوه ممنوعه توسط حوا و نیز عدم صبر بر ابتلائات الهی توسط رحمه و بازتاب آن در هنرهای تجسمی دو ...
بیشتر
این مقاله به مقایسه دو روایت عهد عتیق و قرآن از وسوسه آدم و ایوب (ع) از سوی همسرانشان و بازنمایی آن در هنرهای تجسمی مسیحی و اسلامی میپردازد. مقایسه نحوه فریب و وسوسه دو پیامبر یادشده توسط همسرانشان در منابع دست اول، یعنی عدم صبر بر حرمت تناول میوه ممنوعه توسط حوا و نیز عدم صبر بر ابتلائات الهی توسط رحمه و بازتاب آن در هنرهای تجسمی دو فرهنگ مسیحی و اسلامی از اهداف این پژوهش است. این مطالعه، تطبیقی است و گردآوری دادهها با کاوش در اسناد و آثار کتابخانهای و گنجینههای هنری صورت گرفته است. گرچه در متن قرآن کریم، نه تنها تقصیر وسوسه آدم و ایوب به گردن همسرانشان نیست، بلکه تعابیر بسیار روشنی وجود دارد که به صراحت تمام این اتهام را رد مینماید اما از سویی دیگر، برخی از داستانهای عهدینی در داستان حوا و همسر ایوب بعضا در منابع حدیثی و تفسیری اسلامی نیز دیده می شوند. اما مساله بازنمایی وسوسه آدم توسط حوا و شماتت ایوب توسط همسرش رحمه در هنر مسیحی به وضوح و با بسامد قابل توجهی مشهود است ولی در نقاشی های اسلامی مساله اینگونه نیست؛ در باب وسوسه آدم از سوی حوا و پیامدهای آن مانند اخراج شان از بهشت، نقاشی های اسلامی صراحت کمتری در مقصر دانستن حوا دارند و بعضا شانیت برابری با آدم به او بخشیده اند و در نگاره های مربوط به داستان ایوب نیز اثری حاکی از وسوسه این پیامبر از سوی زنش و یا شماتت شدن از سوی او یافت نشد.
هنر
معینه السادات حجازی؛ پریسا شاد قزوینی
چکیده
نقشمایههای ترکیبی انسان-پرنده مفاهیم گسترده و گاه متضادی در تمدن بشری دارند. در دوران اسلامی با وجود تحریم صورتگری، همچنان نقوش انسانی و حیوانی، دستمایۀ تزئینات آثار هنر اسلامی بوده و در آثاری چون انگشتری به صورتهای مختلف بهکار رفته است. انگشتر در فرهنگ اسلامی اعتباری خاص دارد و بازتابدهندۀ خصایص فرهنگی و باوری مستور در آن ...
بیشتر
نقشمایههای ترکیبی انسان-پرنده مفاهیم گسترده و گاه متضادی در تمدن بشری دارند. در دوران اسلامی با وجود تحریم صورتگری، همچنان نقوش انسانی و حیوانی، دستمایۀ تزئینات آثار هنر اسلامی بوده و در آثاری چون انگشتری به صورتهای مختلف بهکار رفته است. انگشتر در فرهنگ اسلامی اعتباری خاص دارد و بازتابدهندۀ خصایص فرهنگی و باوری مستور در آن است. در میان حکومتهای مسلمان در ایران، سلجوقیان از جمله اولین حکومتهایی هستند که با گستردگی جغرافیایی خود به شکوفایی فرهنگی رسیدند و در سپهر نشانهای آنان، نقشمایۀ پرنده با سر زن در انگشتریها هویتی قابلاعتنا داشت. این مقاله در ارتباطات درونفرهنگی سپهر نشانهای سلجوقیان، پدیداری نقشمایۀ پرنده با سر زن در انگشتری این دوره را مطالعه میکند و به این پرسش پاسخ میدهد که در بازنمود این نقشینه چه معنای باورمداری از منظر سپهر نشانهای مستتر است. در این مجال، از روش تحلیل نشانهشناسی فرهنگی مکتب تارتو با استفاده از نظریۀ سپهر نشانهای یوری لوتمان استفاده شده است. رهیافت بحث بدین معنا منتج شد که محیط چندفرهنگی تمدن سلجوقیان ایران در درون خود متشکل از سه سپهر نشانهای اسلامی، ترکی و ایرانی است. گفتوگوی درونفرهنگی موجب پدیداری نقشینۀ پرنده با سر زن با دو ترکیب بصری شد. نقوش همنشین با این نقشمایه به مفاهیم باروری، قدرت، رشد و نیکخواهی اشاره دارد که ارتباط اینگونه انگشتری را با خاستگاههای زنانه قوت میبخشد. ارتباطات درهمتنیدۀ اشتراکات فرهنگی مستتر در باورهای مذهبی اسلامی، تفکرات قومی ترکی و اندیشههای ایرانی موجب ایجاد هویتی یکپارچه در انگشترهای سلجوقیان ایران شده است.
هنر
زهرا طاهری
چکیده
مقالۀ حاضر بهبررسی مفهوم «میل» و تأثیر آن بر بازتعریف ساختارهای فرهنگ جنسیتی حاکم میپردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و با بهرهگیری از نظریات منتقدانی نظیر دلوز و گاتاری در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه مفهوم «میل» زنانه مولد است و میتواند با رقمزدن نوعی «شدگی» گفتمان دوانگارهمحور ...
بیشتر
مقالۀ حاضر بهبررسی مفهوم «میل» و تأثیر آن بر بازتعریف ساختارهای فرهنگ جنسیتی حاکم میپردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و با بهرهگیری از نظریات منتقدانی نظیر دلوز و گاتاری در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه مفهوم «میل» زنانه مولد است و میتواند با رقمزدن نوعی «شدگی» گفتمان دوانگارهمحور جنسیتی را بهچالش کشد؟ بدین منظور نمایشنامۀ یرما یکی از سهگانۀ لورکا بررسی میشود. این پژوهش که با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شده است بهچگونگی تأثیر مفهوم «زنشدگی» در شکلگیری فرهنگی متفاوت از گفتمان جنسیتی و سلسلهمراتبی حاکم میپردازد. چنین استدلال میشود که لورکا با تمرکز بر «میل زنانه» و درهمشکستن مدل تکصدا، «پیشروندۀ» و «پارانوئیدیِ» روایت رئالیسمی ادیپمحور، بهنوعی «قلمروزدایی» دست میزند که سوژگی را منوط به تسلیم در برابر قدرت مردانه نمیداند. لورکا با تمرکز بر «میل شیزوئیدی»، نه تنها در راستای چالش دوانگارههای حاکم گام برمیدارد، بلکه با بازقلمروسازی «هویت زنانه» میکوشد هنجارهای درونیشده را به منزلۀ نوعی «برساخت» معرفی کند که اصل واقعیت زنانگی را پنهان کردهاند. از اینرو، میتوان گفت که از منظر لورکا ظهور فرهنگی پویا ماحصل تقابلی آگاهانه با گفتمان حاکم و هنجارهای زنانگی از پیش تعیینشده است که ناگزیر از رستاخیز میل شیزوئیدی، «زنشدگی» و مقابله با گفتمان پارانوئید ادیپمحور است.
هنر
مرضیه جعفرپور؛ زهره طباطبایی جبلی
چکیده
آنچه در قاموس ما مرگ نام گرفته و به تلخی از آن یاد میکنیم، در نگاه انسان برزگر، پیوند درگذشتگان با زمین و انتظاری برای رستاخیز بود؛ همچون دانهای که به امید تجدید حیات در خاک دفن میکرد. شواهد برجای مانده از شیوههای سوگواری، گویا است که در این وادی، زنان نقش مهمتری ایفا میکردهاند؛ چنانکه نقش بهسزائی در آئینهای برزگری ...
بیشتر
آنچه در قاموس ما مرگ نام گرفته و به تلخی از آن یاد میکنیم، در نگاه انسان برزگر، پیوند درگذشتگان با زمین و انتظاری برای رستاخیز بود؛ همچون دانهای که به امید تجدید حیات در خاک دفن میکرد. شواهد برجای مانده از شیوههای سوگواری، گویا است که در این وادی، زنان نقش مهمتری ایفا میکردهاند؛ چنانکه نقش بهسزائی در آئینهای برزگری داشتهاند. بنابراین جستار حاضر، با هدف تبیین نقش زنان در آئینهای سوگواری و ارتباط آن با آئینهای کشاورزی، درصدد است به این پرسشها پاسخ دهد که چرا کنشگران آئینهای سوگ اغلب زنان هستند؟ و آیا ارتباطی بین آئینهای سوگواری و آئینهای کشاورزی وجود دارد؟ در همین راستا این پژوهش، هشت نگاره ایرانی با مضمون سوگ از دوره ایلخانی تا صفویه را به روشی تاریخی–تحلیلی با کاربست رویکرد آیکونوگرافی تحلیل کرد. نتایج نشان میدهد آئینهای سوگواری ذاتاً جهت فعالسازی قوای نباتات -که در قالب ایزدان گیاهی تجسد یافتهاند- صورت میپذیرفت. این پویه طی استحالهای کلی، از سوگواری برای خدای نباتی آغاز، سپس به سوگواری برای شخصیتهای اساطیری-حماسی و نهایتاً شخصیتهای تاریخی دگرسان شد. بر مبنای قرینهسازی سوگواری و کشاورزی، از آنجا که حضور زنان در زمینهای زراعی مبارک انگاشته میشد، حضور ایشان در سوگواریها توجیه میپذیرد.
هنر
شیوا مسعودی؛ نفیسه سعادت
چکیده
عروسکهای زنده اصطلاحی برای دختران جوانی است که با عملهای جراحی و آرایشهای سنگین خود را به شکل عروسکهای بازی همچون باربی در میآورند و با گذاشتن عکس یا فیلم از ژستهای حرکتی و رفتارهای خود در شبکه-های اجتماعی نمایشگری میکنند. در این نوشتار با بازخوانی کارناوال و کارناوالیته از منظر باختین، مرگ، نقاب، دیوانگی (نمود یافته ...
بیشتر
عروسکهای زنده اصطلاحی برای دختران جوانی است که با عملهای جراحی و آرایشهای سنگین خود را به شکل عروسکهای بازی همچون باربی در میآورند و با گذاشتن عکس یا فیلم از ژستهای حرکتی و رفتارهای خود در شبکه-های اجتماعی نمایشگری میکنند. در این نوشتار با بازخوانی کارناوال و کارناوالیته از منظر باختین، مرگ، نقاب، دیوانگی (نمود یافته در سه تیپ ابله، دلقک و ولگرد) و بازی به عنوان چهار مضمون اصلی آن معرفی و شناسایی میشوند. پیشینهی تحقیق نشان میدهد، تجسم این مضامین در آثار ادبی یا پدیدههای اجتماعی و سیاسی میتواند موجب تکوین امر کارناوالیته شود. در جستجوی عناصر کارناوالیته در عروسکهای زنده به فصای مجازی به عنوان میدان کارناوال میرسیم. نمایشگری در فضای مجازی دو بخش دارد، یکی بازنمایی خود است که از نگاه گافمن وجه اجرایی دارد و دومی مکان اجرای آن در فضای مجازی و به طور مشخص شبکههای اجتماعی است؛ جایی که امکان ساخت هویتهای متفاوت، ساختگی و ایدهآل مورد نظر هر فرد را به او میدهد. عروسک زنده که پیشینهای در منابع ادبی و نیز در تمایل دختران به شبیهانگاری با عروسکهای بازی یا شخصیتهای فیلمهای انیمیشن دارد، انتخاب یک هویت غریب عروسکگون در فضای مجازی است. عروسکهای زنده با بیجانانگاری و مرگگونگی، نقاب چهره و بدن، ابلهنمایی، سرکشی، فریبکاری و پرسهزنی و بازی در نقش عروسکبازی، چهار مضمون کارناوالیته را تجسم میبخشند و به این ترتیب نمایشگری خود در فضای مجازی را به کارناوالی از منظر باختین تبدیل میکنند.
هنر
فرزاد فیضی؛ بهروز افخمی؛ سارا صادقی
چکیده
بازتاب جریانات و حوادث دورههای مختلف تاریخی در هنرهای آن دوره و ارتباط متقابل گونه ها و سبک های هنری با رویدادهای جامعة معاصر خلق اثر بین اکثر پژوهشگران تاریخ و جامعه شناسی هنر امری پذیرفته شده است. مسئلة پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی سیر تحول مفهوم مادرسالاری نزد مغولان اولیه تا انقراض ایلخانان با مطالعة موردی نگارة ...
بیشتر
بازتاب جریانات و حوادث دورههای مختلف تاریخی در هنرهای آن دوره و ارتباط متقابل گونه ها و سبک های هنری با رویدادهای جامعة معاصر خلق اثر بین اکثر پژوهشگران تاریخ و جامعه شناسی هنر امری پذیرفته شده است. مسئلة پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی سیر تحول مفهوم مادرسالاری نزد مغولان اولیه تا انقراض ایلخانان با مطالعة موردی نگارة پرسیدن فریدون نسب خود را از مادرش در شاهنامة بزرگ مغولی است. در تحلیل داده ها از مبانی آیکونوگرافی ازجمله تطبیق نگاره با منابع تاریخی، روابط بینامتنی و استحاله بهره گرفته شده است. رویکرد پژوهش توصیفیـ تحلیلی است و اطلاعات به روش کتابخانه ای و با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال گردآوری شده است. نتایج نشان میدهند مفهوم مادرسالاری از دورة مغولان اولیه تا ایلخانی به سه دوره قابل تقسیم است. در دوران قبل از تشکیل امپراتوری به سبب عرفگرایی موجود، مادرسالاری به بهترین نحو بر قبایل حاکم است. در دوران فتوحات، ازدواجهای درباریان و شخص خان همسو با منافع سیاسی و اقتصادی است. در این دوره، نفوذ همسر اول خان بیشتر از سایر زنان است؛ ولی این نفوذ شخصی و غیرمستقیم است تا اینکه امری نهادی باشد. پس از اصلاحات غازان و به ویژه در اواخر عمر ایلخانان، با وجود غلبة دیوانسالاری ایرانیـ اسلامی، نمودهایی از بازگشت به عرفگرایی در هنرهای این دوره به صورت اعم و اهمیت مجدد مادرسالاری در نگارة مطالعهشده (بازتاب نقش مادر ابوسعید در سرنگون کردن امیرچوپان در نگاره) به صورت اخص دیده میشود.
هنر
بتول معاذالهی؛ زینب صابر
چکیده
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوسنمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد بهتدریج شاه از کنش جدی در عرصة سیاست کناره گیری کند و در مقابل حرمسرا به کانونی از قدرت مبدل شود که در آن مادر شاه، زنان و خواجه سرایان ابتکار عمل سیاسی را بهدست گیرند. در دوران سلیمان، این کانون به حدی قدرتمند شد که آن را مالک اصلی شاه نامیدند. در همین ...
بیشتر
در دوران اصفهان صفوی، سیاست محبوسنمودن شاهزادگان در حرمسرا باعث شد بهتدریج شاه از کنش جدی در عرصة سیاست کناره گیری کند و در مقابل حرمسرا به کانونی از قدرت مبدل شود که در آن مادر شاه، زنان و خواجه سرایان ابتکار عمل سیاسی را بهدست گیرند. در دوران سلیمان، این کانون به حدی قدرتمند شد که آن را مالک اصلی شاه نامیدند. در همین زمان بود که نقاشی فرنگی سازی بهعنوان سبک مسلط هنری شناخته شد و رو به گسترش نهاد. مقالة حاضر با توجه به همزمانی قدرتیابی حرمسرا و رونق فرنگی سازی در دوران حکومت شاهسلیمان، در پی پاسخ به این پرسش است که جریان فرنگی سازی مکتب نقاشی اصفهان، در بازنمایی قدرت رو به گسترش حرمسرا و ساکنانش، چگونه عمل کرد؟ خوانش نقاشی های ذکرشده نشان میدهد که آثار فرنگیسازی از منظر چشم شاهسلیمان به موضوع زنان و حرمسرا نظر می افکند و با حذف زنان بهعنوان عاملان قدرت، فقط به نمایش نشانه هایی مربوط به مکان زیست آنان، چون اشاره به «فضای درونی/ اندرونی در معماری» که اینک خودِ سلیمان در آن مستقر شده بود، اکتفا میکند و از طریق تأکید بر «نگاه خیره به مخاطب»، به «بازتکثیر نگاه مردانه» دست میزند.
هنر
مهین سهرابی؛ بهمن نامورمطلق؛ فاطمه مهرابی
چکیده
سراسطورههای مسلط بر فرهنگ و هنر هر جامعه شکلدهندة گفتوگوهایی هستند که به جریانهای فرهنگی و خلق هنری در آن جامعه جهت میدهند. در دورة قاجار، ورود و ترویج سراسطورة فرنگ در ایران باعث بهوجودآمدن تحولاتی شایستة توجه در حوزة فرهنگ و هنر شد. یکی از نمودهای پربسامد و تأثیرگذار چنین تحولی در تصویرگری و بهخصوص تصویرگری ...
بیشتر
سراسطورههای مسلط بر فرهنگ و هنر هر جامعه شکلدهندة گفتوگوهایی هستند که به جریانهای فرهنگی و خلق هنری در آن جامعه جهت میدهند. در دورة قاجار، ورود و ترویج سراسطورة فرنگ در ایران باعث بهوجودآمدن تحولاتی شایستة توجه در حوزة فرهنگ و هنر شد. یکی از نمودهای پربسامد و تأثیرگذار چنین تحولی در تصویرگری و بهخصوص تصویرگری زنان مفهوم «دیگری» این دوره بود. ازاینرو، این پژوهش با انتخاب «شخصیت شیرین»، که شخصیتی با ظرفیت بالا برای «دیگری»شدن و «فرنگی»شدن در آن دوره بود، به مطالعة گفتوگومندی (باختینی) سراسطورههای مسلط بر هنر دورة قاجار پرداخت. این مطالعه در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که در یک جامعه، که در یک زمان تحت تأثیر چند سراسطورة مختلف است، نحوة تأثیرگذاری سراسطورهها بر شکلگیری و تحولات یک ایکون اسطورهای کلان چگونه است؟ بدین منظور، بررسی تصاویر موجود از صحنة «آبتنی شیرین»ـ بهمنزلة پیکرة مطالعاتیـ با روش تحلیلهای بینامتنی و بیناگفتمانی بدین نتیجه رسید که در دورة قاجار بین سه سراسطورة فرنگی، ایرانی و اسلامی گفتوگویی شکل گرفته که سراسطورة اسلامی در آن نقش میانجی دو سراسطورة دیگر و فراهمکنندة مقدمات گفتوگو را برعهده داشته، اما درنهایت، باگذشت زمان و قوتگرفتن این گفتوگو، سراسطورة اسلامی از آن خارج شده است.
هنر
زهرا شهریاری؛ فریده آفرین
چکیده
هدف پژوهش شرحِ چگونگی بهرة پریسا تشکری، بهعنوان طراح زن، از امکانات بصری پوستر برای القای معانی و پیامهای خاص است. روشنکردن معنا و پیام پوستر متکی به مشاهده، توصیف و تفسیر ویژگیها و کیفیت بصری و تجسمی با اتکا به مؤلفههای فرایند معنازایی در نظریة زبان کریستواست. مؤلفههای ذکرشده را تبادل امر نمادین، امر نشانهای و بینامتنیت ...
بیشتر
هدف پژوهش شرحِ چگونگی بهرة پریسا تشکری، بهعنوان طراح زن، از امکانات بصری پوستر برای القای معانی و پیامهای خاص است. روشنکردن معنا و پیام پوستر متکی به مشاهده، توصیف و تفسیر ویژگیها و کیفیت بصری و تجسمی با اتکا به مؤلفههای فرایند معنازایی در نظریة زبان کریستواست. مؤلفههای ذکرشده را تبادل امر نمادین، امر نشانهای و بینامتنیت تشکیل میدهند. بهره از روش تحلیل محتوای کیفی و رویکرد هرمنوتیکی نشان میدهد دو امر نشانهای و نمادین در این پوستر در حال تبادلی بیوقفهاند و به فرایند معنازایی جهت میدهند. جابهجاییهای عناصر مفهومی و بصری زن و گل، گلبرگ گل و دهان، گلدان گل و بستر پرورش، آب و مواد لازم برای پرورش، اشاره به وجه دوگانة نوشتار روی گلدان، تبادل امر نشانهای و نمادین را نشان میدهد. مطالعة بینامتنیت با تأکید بر تکنیک گلدوزی پرورش سه جنبة خلاقة وجودی زنانـ یعنی نوشتار، احیای گلدوزی و صداپروری آنانـ را برجسته میکند.
هنر
فاطمه شاهرودی
چکیده
مقالة حاضر با هدف نقد روانشناختی فیلم رگ خواب از دیدگاه نظریة طرحوارة جفری یانگ انجام پذیرفته است. تلاش فیلمساز در بیان دنیای ذهنی شخصیت زن فیلم باعث شده بتوان فیلم را از دیدگاه طرحواره تحلیل کرد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان حوادث زندگی قهرمان اصلی زن فیلم را براساس دیدگاه طرحواره تبیین کرد؟ اطلاعات بهکاررفته ...
بیشتر
مقالة حاضر با هدف نقد روانشناختی فیلم رگ خواب از دیدگاه نظریة طرحوارة جفری یانگ انجام پذیرفته است. تلاش فیلمساز در بیان دنیای ذهنی شخصیت زن فیلم باعث شده بتوان فیلم را از دیدگاه طرحواره تحلیل کرد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان حوادث زندگی قهرمان اصلی زن فیلم را براساس دیدگاه طرحواره تبیین کرد؟ اطلاعات بهکاررفته در این مقاله از طریق روش کتابخانهای و مشاهدة مستقیم و روش تحقیق به صورت توصیفیـ تحلیلی است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که وجود دو طرحوارة «رهاشدگی» و «وابستگی» در شخصیت زن فیلم را میتوان از عوامل مؤثر در مشکلات و حوادث تلخ زندگی او دانست. نیمة اول فیلم به چگونگی شکلگیری و تکرار این دو طرحواره در زندگی قهرمان زن اختصاص یافته است و در نیمة دوم فیلم حرکت به سمت تغییر و بهبود طرحوارهها را شاهدیم.
هنر
پریسا شاد قزوینی؛ مینا ناظمزاده نراقی
چکیده
کاربرد مضامین و محتوای زنانه در آثار هنرمندان زن امری بدیهی و متداول است و از این طریق هنرمند به بازیابی لایههای پنهان درون و هویت فردی خود و جامعه زنان دست مییابد. زنان هنرمند خودآموخته نیز در این میان توجهی ویژه به این امر از خود نشان میدهند. مام زمین و مادینگی هستی، که در همة ادوار تاریخ تمدن بشر مورداحترام بوده، در آثار هنرمند ...
بیشتر
کاربرد مضامین و محتوای زنانه در آثار هنرمندان زن امری بدیهی و متداول است و از این طریق هنرمند به بازیابی لایههای پنهان درون و هویت فردی خود و جامعه زنان دست مییابد. زنان هنرمند خودآموخته نیز در این میان توجهی ویژه به این امر از خود نشان میدهند. مام زمین و مادینگی هستی، که در همة ادوار تاریخ تمدن بشر مورداحترام بوده، در آثار هنرمند خودآموخته، پروین جلالی، نیز با تلفیق فرمها، تجلی زنانة آن به ظهور نشسته است. آثار این هنرمند در حال حاضر جایگاهی بینالمللی یافته و قابلیت رقابت با هنرمندان خودآموختة جهانی را دارد. این مقاله با بازخوانی هویت زنانه در آثار جلالی در نظر دارد به تحلیل صوری و محتوایی آثار او از منظر دو مفهوم قطعه و تناقض از آرای لیندا ناکلین بپردازد. یافتههای حاصل از مطالعه و تحلیل آثار این نقاش نشان میدهد که هنرمند بهمنظور نشاندادن هویت زنانه و جایگاه اجتماعی زن، تصویری فراواقعگرایانه از تلفیق فرمهای انسانی و گیاهی ارائه میدهد. در این آثار، مفهوم قطعه از طریق پیوندِ صفاتِ زنانه با مام طبیعت تصویر شده و مبحثِ تناقض نیز با نشانههایی چون: تقابلهای دوگانه، نمایش روایتگونه، آشفته و پرالتهاب از جهانِ معلقِ امروز و تأکید بر اصل مادینة هستی در ارتباط است. روش تحقیق این مقاله تحلیلیـ توصیفی است که براساس منابع کتابخانهای و مستندات تصویری و مصاحبه با هنرمند به نگارش درآمده است.
هنر
مرضیه رشیدی؛ علیرضا طاهری
چکیده
در دورة صفوی و قاجار، به سبب ارتباط با غرب، تمایل دربار به تجربة دنیای مدرن و اشتیاق جهان غرب به شناخت دنیای شرق نوعی دوگانگی سنتی و مدرن در بسیاری از مناسبات اجتماعی، فرهنگی و هنری جامعه نمایان شد که این روند بر وضعیت زنان و حضور آنها در عرصههای اجتماعی نیز تأثیرگذار بود. چهرهنگاری در نقاشی ایرانی براساس الگوی مشخصی بوده است. ...
بیشتر
در دورة صفوی و قاجار، به سبب ارتباط با غرب، تمایل دربار به تجربة دنیای مدرن و اشتیاق جهان غرب به شناخت دنیای شرق نوعی دوگانگی سنتی و مدرن در بسیاری از مناسبات اجتماعی، فرهنگی و هنری جامعه نمایان شد که این روند بر وضعیت زنان و حضور آنها در عرصههای اجتماعی نیز تأثیرگذار بود. چهرهنگاری در نقاشی ایرانی براساس الگوی مشخصی بوده است. آنچه در این پژوهش مطالعه شده، چهرة زن در نگارگریهای این دو دوره است. این مقاله در پی یافتن پاسخ این پرسشهاست: نمایش ویژگیهای زنانه در نقوش دورة صفوی و قاجار به چه صورت بوده است؟ چه تفاوتهای بین آنها در این دو دوره وجود داشته است؟ نتایج نشان میدهد که زن در آثار نگارگری پیش از قاجار، اغلب جایگاهی مثالی و اسطورهای داشته و از نظر نوع طراحی غیرواقعگرایانه ترسیم میشده و ارزش بصری آن همچون دیگر عناصر نگاره بوده است، ولی در اواخر دورة صفوی و دورة قاجار، بر اثر ارتباط با غرب، شاهد تغییر در نوع نگرش به نقاشی و درنتیجه توجه به واقعگرایی در ترسیم پیکرة زنان و همچنین شکلگیری آثار تکنگاره شده است؛ که این تغییرات به ارائة تصویری نو از زن در نقاشی ایرانی منجر شد. روش تحقیق توصیفیـ تحلیلی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانهای است.
هنر
علیرضا صیاد؛ سجاد ستوده؛ میلاد ستوده
چکیده
در نظریة فیلم سالهای اخیر، سینما در غالب موارد بهمثابة تکنولوژی برآمده از ظهور کلانشهر مدرن و مدرنیتة شهری در نظر گرفته میشود. تجربة ادراکی پرسهزن مرد (فلانور)، بهمنزلة سرنمون تجربة ادراکی مدرنیته، اغلب بهمثابة الگویی برای تحلیل تجربة ادراکی تماشاگر فیلم مورد مطالعه قرار میگیرد. بااینحال، بهرغم آنکه پرسهزنی ...
بیشتر
در نظریة فیلم سالهای اخیر، سینما در غالب موارد بهمثابة تکنولوژی برآمده از ظهور کلانشهر مدرن و مدرنیتة شهری در نظر گرفته میشود. تجربة ادراکی پرسهزن مرد (فلانور)، بهمنزلة سرنمون تجربة ادراکی مدرنیته، اغلب بهمثابة الگویی برای تحلیل تجربة ادراکی تماشاگر فیلم مورد مطالعه قرار میگیرد. بااینحال، بهرغم آنکه پرسهزنی تا سالها عملی ذاتاً مردانه محسوب میشد، زنان در سالهای انتهایی سدة نوزدهم کوشیدند جایگاه خود را بهعنوان ناظر متحرک در میان فضاهای شهری بهدست آورند. این مقاله تلاش دارد با تمرکز بر چگونگی ظهور زنان در شهر و فرایند پرسهزنی، ویژگیهای پرسهزن مؤنث (فلانوس) را مشخص کند و تمایزهای آن را با پرسهزن مذکر آشکار کند. این پژوهش نشان میدهد تمرکز بر ویژگیهای ادراکی پرسهزن مؤنث میتواند در به چالش کشیدن نگرههای مسلط، که ادراک و نگاه سینمایی را ذاتاً ادراک و نگاهی مردانه در نظر میگیرند، یاریرسان باشد. مقالة حاضر با بررسی فیلم کلئو از 5 تا 7، ساختة آینس واردا، مشخصههای منحصربهفرد پرسهزنی زنانه را بازشناسی میکند و نحوة بازنمایی تعامل سوبژکتیو زنانه با شهر به هنگام عمل پرسهزنی را بررسی میکند.
هنر
آرزو تقی پور؛ فریبا یاوری؛ محسن مراثی
چکیده
هدف این مقاله مطالعة نحوة بازنمایی جنسیت در آثار نقاشان خودآموخته براساس الگوی نشانهشناسی اجتماعی تصویر است. خودآموختگان هنرمندانی تعلیمندیده، فاقد آموزش رسمی و آکادمیکاند که بهصورت خودجوش شروع به تولید آثار هنری میکنند. تجزیهوتحلیل این آثار با استفاده از دستور زبان بصری کرس و ون لیون در خوانش نشانهشناسی اجتماعی ...
بیشتر
هدف این مقاله مطالعة نحوة بازنمایی جنسیت در آثار نقاشان خودآموخته براساس الگوی نشانهشناسی اجتماعی تصویر است. خودآموختگان هنرمندانی تعلیمندیده، فاقد آموزش رسمی و آکادمیکاند که بهصورت خودجوش شروع به تولید آثار هنری میکنند. تجزیهوتحلیل این آثار با استفاده از دستور زبان بصری کرس و ون لیون در خوانش نشانهشناسی اجتماعی به رفع ابهام از تصاویر بهعنوان سرگرمی صرف کمک و ایدئولوژی پنهان نقاشیها را آشکار میکند. در این زمینه، 32 اثر نقاشی از 9 هنرمند خودآموخته، که در آنها تصویر زن و مرد بازنمایی شده، انتخاب و تحلیل و بررسی شد. پژوهش به شیوة توصیفی تحلیلی و برمبنای مطالعات کتابخانهای و اسنادی است. نتایج تحلیل حاکی از آن است که آثار نقاش خودآموختة زن و مرد بیانگر تقسیمبندی جنسیتی نقشهای اجتماعی است؛ با این تفاوت که نقاش زن بهطور ضمنی یا علنی خود را بهعنوان عنصر هستهای برجستهنمایی و زن را کنشگر اصلی معرفی میکند. بنابراین، نقاش زن با آگاهی از سوگیریهای جنسیتی اجتماعی سعی در تغییر آن به نفع خود دارد. نقاشان زن با وجهنمایی واقعگرایانه در آثار، نگاهی تبیینی به ویژگی و شرایط واقعی زنان دارند و از طرفی رویکردی برابرطلبانه به نقش زن و مرد دارند. درحالیکه نقاش مرد نگاهی توصیفی دارد و به بازتولید نقشهای کلیشهای جنسیتی میپردازد.
هنر
تقی حمیدیمنش؛ ناهید جعفری دهکردی
چکیده
یکی از اساطیر قدیمی بشری داستان توفان است. این اسطوره از سرآغاز پیدایش خود تاکنون توجه هنرمندان را در فرهنگهای مختلف به خود جلب کرده است. در اکثر قریب به اتفاق تصاویر مرتبط با توفان، بانویی در میان سرنشینان کشتی به چشم میخورد که شخصیت و حضور او در هالهای از ابهام است. این پرسش که هویت بانوی نشسته بر کشتی نوح(ع) چیست مسئلهای است ...
بیشتر
یکی از اساطیر قدیمی بشری داستان توفان است. این اسطوره از سرآغاز پیدایش خود تاکنون توجه هنرمندان را در فرهنگهای مختلف به خود جلب کرده است. در اکثر قریب به اتفاق تصاویر مرتبط با توفان، بانویی در میان سرنشینان کشتی به چشم میخورد که شخصیت و حضور او در هالهای از ابهام است. این پرسش که هویت بانوی نشسته بر کشتی نوح(ع) چیست مسئلهای است که نگارندگان تلاش دارند با مطالعات اسنادی و تطبیق 29 تصویر از فرهنگهای مختلف در این زمینه بدان پاسخ گویند. یافتهها با هدف شناخت تبار کهنالگوی «بانوی نشسته بر کشتی نوح»، در نگارههای اسلامی، مسیحی و ماقبل آن نشان میدهد که تصویر بانوی نشسته بر کشتی نوح، که در متون اسلامی با نام «والهه» شناخته میشود، از تمدن میانرودان تا هنر مذهبی و حتی غیرمذهبی معاصر، یکی از کهنالگوهای قدیمی بشری محسوب میشود و بهرغم شخصیت غیرمذهبی این بانو در جهان اسلام، وارد هنر اسلامی نیز شده است. اثرگذاری و اهمیت این کهنالگو تا بدان حد بوده که وارد جهان تشیع نیز شده و با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم(ص)، شخصیت ممتاز و الهی حضرت فاطمه(س) در قالب این الگو نشان داده شده است.
هنر
اشرف السادات موسوی لر؛ منصور حسامی؛ زهرا خسروی راد
چکیده
«شمایلشناسی» از منظر نشانهشناسی یکی از روشهای مطالعات هنری اســت که در قرن بیستم به آن توجه شده است. این مقاله با تأکید بر آرای اروین پانوفسکی به مطالعة تطبیقی شمایلهای حضرت مریم با مفهوم آیات قرآنی میپردازد. هدف کلی آن خوانش شمایلشناسانة نقاشیهای مریم(س) در دورة رنسانس و رمزگشایی از زبان تصویری قرآن در رابطه ...
بیشتر
«شمایلشناسی» از منظر نشانهشناسی یکی از روشهای مطالعات هنری اســت که در قرن بیستم به آن توجه شده است. این مقاله با تأکید بر آرای اروین پانوفسکی به مطالعة تطبیقی شمایلهای حضرت مریم با مفهوم آیات قرآنی میپردازد. هدف کلی آن خوانش شمایلشناسانة نقاشیهای مریم(س) در دورة رنسانس و رمزگشایی از زبان تصویری قرآن در رابطه با زندگانی آن حضرت است. مقالة حاضر درصدد پاسخگویی به تطبیق ویژگیهای شمایلشناسانة نقاشیهای مریم با تصویرسازی نمادین از صفات قرآنی ایشان است که امکان نقد موضوعی و محتوایی از داستان زندگی حضرت مریم(س) را فراهم میکند. مسئلة اصلی تحقیق چگونگی تبدیل متن به تصویر است که در کتاب مقدس و قرآن کریم، هر دو، به تقدس و توصیف صفات او پرداخته شده است. در هنر رنسانس، این متن به تصویر کشیده شده، اما در اسلام همچنان متن باقی مانده است. این مقاله به دنبال تطبیق متون و تصاویر است. لزوم پیادهسازی مطالعات جدید در مطالعات نقاشیهای مریم بهمنزلة روشی برای شناخت ضرورت دارد. جامعة آماری شامل 20 نمونه از آثار نقاشی دورة رنسانس است که 8 نمونه از آنها به صورت تصادفی انتخاب شده است و جهت تحلیل بصری مطالعه میشود. یافتههای تحقیق نمایانگر انعکاس سه گونه شمایل از باکرة عذرا در سه دورة متوالی رنسانس است. دورة رنسانس آغازین شمایل حضرت مریم به لحاظ فرم و محتوا با مفاهیم مقدس قرآنی تطبیق بیشتری داشته است. در دورة میانی و رنسانس پیشرفته شمایلها بهتدریج تقدسزدایی شده و نمادهای مقدس و تجریدی آن به نمادهای انسانمدار و زمینی تبدیل شدهاند.
هنر
ساره طهماسبی زاده؛ محمدابراهیم زارعی
چکیده
از اوایل دورة قاجار، سیاحان بسیاری توانستند اطلاعات کمنظیری دربارة زنان ارائه دهند. زیبایی زنان ایرانی از نکاتی است که نظر سیاحان اروپایی را به خود جلب کرده است. بازتاب این زیبایی را در نقاشیهای این دوره بهوفور میبینیم. اما نکتهای که جلب توجه میکند تفاوت فاحش عکسهای بازماندة زنان دورة قاجار با سفرنامهها و نقاشیهای ...
بیشتر
از اوایل دورة قاجار، سیاحان بسیاری توانستند اطلاعات کمنظیری دربارة زنان ارائه دهند. زیبایی زنان ایرانی از نکاتی است که نظر سیاحان اروپایی را به خود جلب کرده است. بازتاب این زیبایی را در نقاشیهای این دوره بهوفور میبینیم. اما نکتهای که جلب توجه میکند تفاوت فاحش عکسهای بازماندة زنان دورة قاجار با سفرنامهها و نقاشیهای این دوره است. آنچه در این پژوهش مطالعه شده، بررسی صحت سیمای زنان دورة قاجار براساس مدارک تصویری زنان در نگارگری و عکاسی و تطبیق آنها با نگاشتههای سفرنامههاست. گردآوری مطالب در این پژوهش کتابخانهای است و به طریقة تاریخیـ تحلیلی نگاشته شده است. بر این اساس، پرسشهای این مقاله بدین ترتیب است: سیمای ظاهری زنان در نقاشیهای دورة قاجاریه تا چه میزان با سایر مدارک تصویرنگاری از قبیل عکاسی و نوشتههای سیاحان همخوانی دارد؟ و در صورت تفاوت در سیمای ظاهری زنانی که در مدارک یاد شده، چه عامل یا عواملی سبب این موضوع شده است؟ نتیجة بررسیها نشان میدهد که ما شاهد نوعی تفاوت در میان عکسهای برجایمانده با نقاشیهای این دوره هستیم. در دورة قاجار، هنرمند نقاش در ترسیم چهرة زن به آرمانگرایی و عدم شبیهسازی گرایش داشت. میتوان گفت زن در تصویرنگاریهای این دوره، اعم از عکس یا نقاشی، ابزاری در جهت بیان شکوه قدرت و سلطنت است.
هنر
بهروز محمودی بختیاری؛ انیس ناصری
چکیده
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را ...
بیشتر
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعهای تبلور مییابد سرچشمۀ بسیاری از نابرابریهای جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزشها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجامشدن کارهایش، برخی از خصلتهای جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهرۀ خود زند و چهبسا تحمیلهای جامعه خصلتهای جنس مخالف را در او درونی کند و روند سنخیابی جنسی (sex typing) فرد را تغییر دهد. آنجا که نقابها به بیان همزمان روان مردانه و روان زنانه کمک میکند، تمهید آندروژنی شکل میگیرد. مسئلۀ این پژوهش آن است که شخصیتهای فیلم در چه موقعیتهایی و به چه دلایلی از تمهید آندروژنی بهمثابۀ یک نقاب بهره میگیرند یا اینکه اصلاً چگونه به شخصیتهای آندروژنس تبدیل میشوند. به این منظور، با بهرهگیری از نظریات ساندرا بم (psychological androgyny)، دو فیلم روسری آبی(1373) و کافهترانزیت (1383)، به روش توصیفی تحلیلی بررسی شدهاند؛ تا نقش جامعه در ایجاد آندروژنی روانشناختی در جنسیت زن تبیین شود. یافتهها نشان میدهد که زنان برای احقاق حقوق پایمالشده یا گذران زندگیشان به استفاده از نقاب آندروژنی مجبور و رفتهرفته در روند جامعهپذیری به انسانهای آندروژنس تبدیل میشوند؛ درحالیکه زنپوشی یا برگرفتن خصلتهای زنانه برای مردان یا از سوی دیگران برای تحقیر و اهانت مردان بهکار گرفته شده است یا از سوی خودشان برای فرار از موقعیتهای دشوار.
هنر
صدرالدین طاهری
چکیده
تأثیرگذارترین دیدگاه در زمینة فمنیسم سیاه، که جنسیتگرایی و نژادپرستی را همپیوند میداند، نظریة نقطة اشتراک است. اقلیت دوچندان به شهروندانی گفته میشود که قربانی کاستیهای برآمده از نقطة اشتراکاند. آثار تحلیلشده در این مقاله به برشی چهارساله از فعالیت هنری لورنا سیمپسون، یکی از روایتگران مهم هنری اقلیت دوچندان، ...
بیشتر
تأثیرگذارترین دیدگاه در زمینة فمنیسم سیاه، که جنسیتگرایی و نژادپرستی را همپیوند میداند، نظریة نقطة اشتراک است. اقلیت دوچندان به شهروندانی گفته میشود که قربانی کاستیهای برآمده از نقطة اشتراکاند. آثار تحلیلشده در این مقاله به برشی چهارساله از فعالیت هنری لورنا سیمپسون، یکی از روایتگران مهم هنری اقلیت دوچندان، تعلق دارند. این پژوهش یک موردکاوی نشانهشناختی با رویکرد تحلیلیـ تفسیری و با هدف توسعهای است که دادههای کیفی آن بهشیوة اسنادی دادهاندوزی شدهاند. نظام/ رمزگان در این نوشتار هنر فمنیستی است و گفتاری که درون این نظام شکل گرفته سبک شخصی سیمپسون. بافت در این مقاله جریان فمنیسم سیاه است و آثار سیمپسون متنهایی آفریدهشده درون این بافت. در آثار سیمپسون رمزگانهای زبانی و تصویری همنشینی دارند. مهمترین نشانه در آثار او شخصیتهای بیچهرهایاند که نمایندة همة زنان رنگینپوست بهشمار میروند. سیمپسون حمله به جنسیت و نژاد را همبسته با یکدیگر میداند و گستاخی بخشی از جامعه در تعیین هویت برای دیگران را نمایش مینهد و همزمان ریشههای نیاکانی شهروندان رنگینپوست را بدانها یادآوری میکند. سیمپسون تلاش دارد تصویر کلیشهای برساختهشده از بانوی رنگینپوست درون نظم نمادین بصری جامعهاش را نشانهشکنی و سپس این نشانه را بازتعریف کند و بدان معنا و کارکردی تازه ببخشد.